ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
پیام تسلیت رهبرمعظم انقلاب در پی درگذشت آیتالله نظری
حضرت آیتالله خامنهای در پیامی درگذشت عالم بزرگوار آیتالله نظری را تسلیت گفتند. به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسمالله الرّحمن الرّحیم
درگذشت عالم بزرگوار مرحوم آیت الله آقای حاج شیخ عبدالله نظری رحمة اللهعلیه را به خاندان مکرّم و ارادتمندان ایشان و به عموم مردم عزیز مازندران تسلیت عرض می کنم. ایشان از شاگردان قدیمی امام راحل بودند و سابقه مبارزاتیشان به سالهای اختناق دوران طاغوت برمیگردد که محور و شمع جمع جوانان حقطلب و تشنه حقایق اسلامی در مسجد جامع ساری بهشمار می رفتند و پس از انقلاب همواره پشتیبان و مروج مفاهیم انقلابی و حرکتهای انقلابی بودند. از خداوند متعال رحمت و مغفرت و علوّ درجات برای ایشان مسألت میکنم.
سیدعلی خامنهای / ۱۳ بهمن ۱۳۹۹
بسمالله الرّحمن الرّحیم
درگذشت عالم بزرگوار مرحوم آیت الله آقای حاج شیخ عبدالله نظری رحمة اللهعلیه را به خاندان مکرّم و ارادتمندان ایشان و به عموم مردم عزیز مازندران تسلیت عرض می کنم. ایشان از شاگردان قدیمی امام راحل بودند و سابقه مبارزاتیشان به سالهای اختناق دوران طاغوت برمیگردد که محور و شمع جمع جوانان حقطلب و تشنه حقایق اسلامی در مسجد جامع ساری بهشمار می رفتند و پس از انقلاب همواره پشتیبان و مروج مفاهیم انقلابی و حرکتهای انقلابی بودند. از خداوند متعال رحمت و مغفرت و علوّ درجات برای ایشان مسألت میکنم.
سیدعلی خامنهای / ۱۳ بهمن ۱۳۹۹
از سوی کدخدایی اعلام شد
ایرادهای شورای نگهبان به مصوبه انتخاباتی مجلس
گروه سیاسی/ هرچقدر که مجلسیها تلاش میکنند اصلاحیهشان بر قانون انتخابات ریاست جمهوری به سال 1400 برسد، انگار نمیشود. نمایندگان که گوششان را 5 ماه بر همه انتقادات بستند و دایره صلاحیت کاندیداها را آنقدر کوچک کردند که از سوی برخی رسانهها عنوان شد فقط مانده بود اسم کاندیدای مورد نظر را هم در مصوبه بیاورند، الان با ایراد شورای نگهبان روبهرو شده است. عباسعلی کدخدایی با پایان یافتن بیستمین روز از زمان ارسال مصوبه اصلاح قانون انتخابات ریاست جمهوری به شورای نگهبان از تأیید نشدن و ارجاع آن به مجلس خبر داد.
او دیروز در گفتوگو با خبر ساعت 14 با اشاره به بررسی این مصوبه در شورای نگهبان، گفت: این طرح که چندی قبل از جانب مجلس برای ما ارسال شده بود در چند جلسه شورای نگهبان بررسی شد و اعضای شورا ایرادهایی به آن دارند که پاسخش به مجلس ارسال شد و منتظریم که ببینیم چه اقدامی برای رفع ایرادها خواهد شد.
کدخدایی با تبیین ایرادهای شورای نگهبان به این طرح در چند بند، تقریباً به همان مواردی اشاره کرد که در تمام روزهایی که نمایندگان مشغول تصویب طرح خود بودند، چهرههای سیاسی چه اصلاحطلب و چه اصولگرا آن را مطرح میکردند. در همان ماده یک اصلاحیه که به گفته کدخدایی با اصل ۱۱۵ قانون اساسی مغایرت دارد 5 شرط اختصاصی و 10 شرط عمومی برای داوطلبان ریاست جمهوری تعیین شده که همواره محل اعتراض بود.
کدخدایی با اشاره به همین ماده مصوبه مجلس توضیح داد: در جایی به تابعیت و اخذ نکردن مجوز اقامت دائم از دیگر کشورها و یا محدودکردن سابقه تصدی سمتهایی که در جزء ۱۰ بند ب این قانون آمده، اشاره شده است. در این ماده اشاره شده که یکی از شرایط عمومی افرادی که میخواهند برای انتخابات ریاست جمهوری نام نویسی کنند باید «سابقه مدیریتی» باشد که اعضای شورای نگهبان معتقدند این موضوع با اصل ۱۱۵ قانون اساسی مغایر است. او اضافه کرد: همچنین در همین بند و این جزء، انحصار مناصبی را برای نامزدی و نامنویسی انتخابات ریاست جمهوری لحاظ کردند و فقط کسانی میتوانند برای این انتخابات نامنویسی کنند که این سمتها را قبلاً داشته باشند که اعضای شورای نگهبان این را نیز مغایر با اصل ۱۱۵ قانون اساسی دانستند.
طبق مصوبه مجلس که مورد ایراد شورا قرار گرفته و کدخدایی از آن با عنوان انحصار مناصب نام برده: سابقه تصدی حداقل مجموعاً چهار سال در مناصب ذیل که جمع سابقه تصدی در یک یا چند مورد از مناصب مذکور کفایت میکند. این مناصب شامل، مقام سیاسی موضوع بنده «الف»، «ب» و «ج» ماده 71 قانون مدیریت خدمات کشوری مصوب 8 مهر 1386، معاونین رؤسای قوای سه گانه، اعضای شورای عالی امنیت ملی و اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام، رئیس کل بانک مرکزی، رئیس دیوان محاسبات کشور، استاندار، شهرداران شهرهای بالای 2 میلیون نفر جمعیت، رؤسای سازمانها و نهادهای دولتی و مؤسسات و نهادهای عمومی غیردولتی و سطح ملی، فرماندهان عالی نیروهای مسلح با جایگاه سرلشکری و بالاتر، رئیس دانشگاه آزاد اسلامی در سطح کشور، مدیرکل مرکز مدیریت حوزههای علمیه کشور، اساتید دانشگاه با رتبه استاد تمامی یا دانشیاری با 10 سال سابقه تدریس و مدرسین حوزه علمیه با 10 سال سابقه تدریس در سطوح عالی و افرادی که مستقیماً با حکم رهبر معظم انقلاب منصوب شده اند، است.
طبق اصل 115 قانون اساسی که مبنای ایراد شورای نگهبان بر مصوبه مجلس بود: «رئیس جمهور باید از میان رجال مذهبی و سیاسی که واجد شرایط زیر باشند انتخاب گردد: ایرانی الاصل، تابع ایران، مدیر و مدبر، دارای حسن سابقه و امانت و تقوا، مؤمن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی ایران و مذهب رسمی کشور».
سخنگوی شورای نگهبان برخی دیگر از مواد این مصوبه را نیز دارای ابهام دانست و گفت: از جمله تبصره یک این ماده که ناظر به ۴ شرطی است که در جزء ۵ بند ۱۰ سیاستهای کلی انتخابات آمده بود و اعضای شورا اعلام کردند که پس از رفع ابهام اعلام نظر میکنند. طبق تبصره یک مصوبه مجلس: تشخیص و احراز شرایط نامزدهای ریاست جمهوری در چارچوب نظر تفسیری شورای نگهبان درخصوص «تعریف و اعلام معیارها و شرایط لازم برای تشخیص رجال سیاسی مذهبی و مدیر و مدبر بودن نامزدهای ریاست جمهوری» موضوع بند (5-10) سیاستهای کلی انتخابات برعهده شورای نگهبان میباشد.
کدخدایی افزود: تبصرهای هم در این ماده وجود دارد که به نوعی این شرایط را به عنوان شرایط نهایی قرار داده است که اعضای شورای نگهبان این تبصره را نیز مغایر اصول ۹۹ و ۱۱۵ و بند ۹ اصل ۱۱۰ قانون اساسی تشخیص دادند. هرچند کدخدایی از تبصره این ماده نام نبرد، اما به نظر میرسد که اظهارات او درخصوص تبصره 2 باشد. آنجا که مجلس تصویب کرده: «وزارت کشور صرفاً در صورتی اقدام به ثبتنام داوطلبان انتخابات ریاست جمهوری مینماید که مطابق تشریفات مقرر در ماده (55)، واجد شرایط مقرر در اجزای (1)، (2)، (4)، (5)، (6) و (10) بند «ب» این ماده بوده و مدارک مثبت در این خصوص را به هنگام ثبتنام ارائه نمایند».
اعلام معیارهای مجلس، مورد ایراد شورا
کدخدایی در ادامه اعلام مواردی که از سوی شورای نگهبان مورد ایراد قرار گرفته، گفت: در بخش دوم ایرادها، اعضای شورای نگهبان اصلاح موادی از قانون انتخابات ریاست جمهوری را نیز که مربوط به تعریف و اعلام معیارهاست، مغایر با جزء ۵ بند ۱۰ سیاستهای کلی انتخابات دانستند. کدخدایی افزود: در جای دیگری که اقامت دائم یا تابعیت را نیز به منزله ملتزم نبودن و تعهد نداشتن به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی دانسته بودند مغایر با اصل ۱۱۵ قانون اساسی شناخته شد. اشاره کدخدایی به تبصره ماده 2 این طرح است که در آن آمده: «اخذ یا داشتن تابعیت و یا اقامت دائم از کشورهای بیگانه توسط داوطلب ، والدین ، همسر و فرزندان از مصادیق عدم التزام و تعهد به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران تلقی میشود.»
مخالفت هیأت عالی نظارت مجمع با مصوبه مجلس
اما ایرادات به مصوبه مجلس تنها از سوی شورای نگهبان نبود. هیأت عالی نظارت مجمع تشخیص مصلحت نظام، در تمام این روزها پای کار بود و ایراداتی را بر آن وارد دانست. دوم بهمن ماه، خبر تشخیص مغایرت بخشهایی از مصوبات مجلس درباره اصلاح قانون انتخابات ریاست جمهوری از سوی اداره کل روابط عمومی مجمع تشخیص مصلحت نظام اعلام شد. اما نه در آن روز و نه دیروز از سوی سخنگوی شورای نگهبان موارد مغایرت این مصوبه با سیاستهای کلی نظام اعلام نشد.
کدخدایی در ادامه تبیین ایرادها به این مصوبه مجلس گفت: بند دیگری از ایرادها به این طرح، مربوط به اعلام نظر هیأت عالی نظارت بر سیاستهای کلی نظام است که طی نامهای به ما اعلام کردند برخی از مواد این مصوبه با سیاستهای کلی نظام مغایرت دارد. او ادامه داد: این ایراد هیأت عالی نظارت بر سیاستهای کلی نظام را به همراه ایرادهای شورای نگهبان و نیز تذکرات لازم برای مجلس شورای اسلامی ارسال کردیم و منتظریم که نظر اصلاحی مجلس را ببینیم و بعداً اظهار نظر کنیم.
1400 با قانون فعلی یا جدید؟
اینکه آیا مصوبه مجلس به انتخابات سال آینده میرسد یا خیر، محل سؤال است. اما از شواهد و قرائن معلوم است که این اتفاق رخ نخواهد داد. کدخدایی در پاسخ به این پرسش گفت: اکنون نمیتوانم در این باره اظهار نظر کنم، زیرا مجلس شورای اسلامی در حال بررسی لایحه بودجه است و نمیدانم چه زمانی اصلاحیه قانون انتخابات ریاست جمهوری را در دستورکار قرار میدهند. وی تأکید کرد: ما آمادگی داریم هر وقت که مجلس، اصلاحات را در این خصوص انجام داد بررسی و اعلام نظر کنیم.
او دیروز در گفتوگو با خبر ساعت 14 با اشاره به بررسی این مصوبه در شورای نگهبان، گفت: این طرح که چندی قبل از جانب مجلس برای ما ارسال شده بود در چند جلسه شورای نگهبان بررسی شد و اعضای شورا ایرادهایی به آن دارند که پاسخش به مجلس ارسال شد و منتظریم که ببینیم چه اقدامی برای رفع ایرادها خواهد شد.
کدخدایی با تبیین ایرادهای شورای نگهبان به این طرح در چند بند، تقریباً به همان مواردی اشاره کرد که در تمام روزهایی که نمایندگان مشغول تصویب طرح خود بودند، چهرههای سیاسی چه اصلاحطلب و چه اصولگرا آن را مطرح میکردند. در همان ماده یک اصلاحیه که به گفته کدخدایی با اصل ۱۱۵ قانون اساسی مغایرت دارد 5 شرط اختصاصی و 10 شرط عمومی برای داوطلبان ریاست جمهوری تعیین شده که همواره محل اعتراض بود.
کدخدایی با اشاره به همین ماده مصوبه مجلس توضیح داد: در جایی به تابعیت و اخذ نکردن مجوز اقامت دائم از دیگر کشورها و یا محدودکردن سابقه تصدی سمتهایی که در جزء ۱۰ بند ب این قانون آمده، اشاره شده است. در این ماده اشاره شده که یکی از شرایط عمومی افرادی که میخواهند برای انتخابات ریاست جمهوری نام نویسی کنند باید «سابقه مدیریتی» باشد که اعضای شورای نگهبان معتقدند این موضوع با اصل ۱۱۵ قانون اساسی مغایر است. او اضافه کرد: همچنین در همین بند و این جزء، انحصار مناصبی را برای نامزدی و نامنویسی انتخابات ریاست جمهوری لحاظ کردند و فقط کسانی میتوانند برای این انتخابات نامنویسی کنند که این سمتها را قبلاً داشته باشند که اعضای شورای نگهبان این را نیز مغایر با اصل ۱۱۵ قانون اساسی دانستند.
طبق مصوبه مجلس که مورد ایراد شورا قرار گرفته و کدخدایی از آن با عنوان انحصار مناصب نام برده: سابقه تصدی حداقل مجموعاً چهار سال در مناصب ذیل که جمع سابقه تصدی در یک یا چند مورد از مناصب مذکور کفایت میکند. این مناصب شامل، مقام سیاسی موضوع بنده «الف»، «ب» و «ج» ماده 71 قانون مدیریت خدمات کشوری مصوب 8 مهر 1386، معاونین رؤسای قوای سه گانه، اعضای شورای عالی امنیت ملی و اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام، رئیس کل بانک مرکزی، رئیس دیوان محاسبات کشور، استاندار، شهرداران شهرهای بالای 2 میلیون نفر جمعیت، رؤسای سازمانها و نهادهای دولتی و مؤسسات و نهادهای عمومی غیردولتی و سطح ملی، فرماندهان عالی نیروهای مسلح با جایگاه سرلشکری و بالاتر، رئیس دانشگاه آزاد اسلامی در سطح کشور، مدیرکل مرکز مدیریت حوزههای علمیه کشور، اساتید دانشگاه با رتبه استاد تمامی یا دانشیاری با 10 سال سابقه تدریس و مدرسین حوزه علمیه با 10 سال سابقه تدریس در سطوح عالی و افرادی که مستقیماً با حکم رهبر معظم انقلاب منصوب شده اند، است.
طبق اصل 115 قانون اساسی که مبنای ایراد شورای نگهبان بر مصوبه مجلس بود: «رئیس جمهور باید از میان رجال مذهبی و سیاسی که واجد شرایط زیر باشند انتخاب گردد: ایرانی الاصل، تابع ایران، مدیر و مدبر، دارای حسن سابقه و امانت و تقوا، مؤمن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی ایران و مذهب رسمی کشور».
سخنگوی شورای نگهبان برخی دیگر از مواد این مصوبه را نیز دارای ابهام دانست و گفت: از جمله تبصره یک این ماده که ناظر به ۴ شرطی است که در جزء ۵ بند ۱۰ سیاستهای کلی انتخابات آمده بود و اعضای شورا اعلام کردند که پس از رفع ابهام اعلام نظر میکنند. طبق تبصره یک مصوبه مجلس: تشخیص و احراز شرایط نامزدهای ریاست جمهوری در چارچوب نظر تفسیری شورای نگهبان درخصوص «تعریف و اعلام معیارها و شرایط لازم برای تشخیص رجال سیاسی مذهبی و مدیر و مدبر بودن نامزدهای ریاست جمهوری» موضوع بند (5-10) سیاستهای کلی انتخابات برعهده شورای نگهبان میباشد.
کدخدایی افزود: تبصرهای هم در این ماده وجود دارد که به نوعی این شرایط را به عنوان شرایط نهایی قرار داده است که اعضای شورای نگهبان این تبصره را نیز مغایر اصول ۹۹ و ۱۱۵ و بند ۹ اصل ۱۱۰ قانون اساسی تشخیص دادند. هرچند کدخدایی از تبصره این ماده نام نبرد، اما به نظر میرسد که اظهارات او درخصوص تبصره 2 باشد. آنجا که مجلس تصویب کرده: «وزارت کشور صرفاً در صورتی اقدام به ثبتنام داوطلبان انتخابات ریاست جمهوری مینماید که مطابق تشریفات مقرر در ماده (55)، واجد شرایط مقرر در اجزای (1)، (2)، (4)، (5)، (6) و (10) بند «ب» این ماده بوده و مدارک مثبت در این خصوص را به هنگام ثبتنام ارائه نمایند».
اعلام معیارهای مجلس، مورد ایراد شورا
کدخدایی در ادامه اعلام مواردی که از سوی شورای نگهبان مورد ایراد قرار گرفته، گفت: در بخش دوم ایرادها، اعضای شورای نگهبان اصلاح موادی از قانون انتخابات ریاست جمهوری را نیز که مربوط به تعریف و اعلام معیارهاست، مغایر با جزء ۵ بند ۱۰ سیاستهای کلی انتخابات دانستند. کدخدایی افزود: در جای دیگری که اقامت دائم یا تابعیت را نیز به منزله ملتزم نبودن و تعهد نداشتن به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی دانسته بودند مغایر با اصل ۱۱۵ قانون اساسی شناخته شد. اشاره کدخدایی به تبصره ماده 2 این طرح است که در آن آمده: «اخذ یا داشتن تابعیت و یا اقامت دائم از کشورهای بیگانه توسط داوطلب ، والدین ، همسر و فرزندان از مصادیق عدم التزام و تعهد به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران تلقی میشود.»
مخالفت هیأت عالی نظارت مجمع با مصوبه مجلس
اما ایرادات به مصوبه مجلس تنها از سوی شورای نگهبان نبود. هیأت عالی نظارت مجمع تشخیص مصلحت نظام، در تمام این روزها پای کار بود و ایراداتی را بر آن وارد دانست. دوم بهمن ماه، خبر تشخیص مغایرت بخشهایی از مصوبات مجلس درباره اصلاح قانون انتخابات ریاست جمهوری از سوی اداره کل روابط عمومی مجمع تشخیص مصلحت نظام اعلام شد. اما نه در آن روز و نه دیروز از سوی سخنگوی شورای نگهبان موارد مغایرت این مصوبه با سیاستهای کلی نظام اعلام نشد.
کدخدایی در ادامه تبیین ایرادها به این مصوبه مجلس گفت: بند دیگری از ایرادها به این طرح، مربوط به اعلام نظر هیأت عالی نظارت بر سیاستهای کلی نظام است که طی نامهای به ما اعلام کردند برخی از مواد این مصوبه با سیاستهای کلی نظام مغایرت دارد. او ادامه داد: این ایراد هیأت عالی نظارت بر سیاستهای کلی نظام را به همراه ایرادهای شورای نگهبان و نیز تذکرات لازم برای مجلس شورای اسلامی ارسال کردیم و منتظریم که نظر اصلاحی مجلس را ببینیم و بعداً اظهار نظر کنیم.
1400 با قانون فعلی یا جدید؟
اینکه آیا مصوبه مجلس به انتخابات سال آینده میرسد یا خیر، محل سؤال است. اما از شواهد و قرائن معلوم است که این اتفاق رخ نخواهد داد. کدخدایی در پاسخ به این پرسش گفت: اکنون نمیتوانم در این باره اظهار نظر کنم، زیرا مجلس شورای اسلامی در حال بررسی لایحه بودجه است و نمیدانم چه زمانی اصلاحیه قانون انتخابات ریاست جمهوری را در دستورکار قرار میدهند. وی تأکید کرد: ما آمادگی داریم هر وقت که مجلس، اصلاحات را در این خصوص انجام داد بررسی و اعلام نظر کنیم.
کلیات بودجه ۱۴۰۰ در کمیسیون تلفیق چه تغییری کرد؟
بودجهای که مجلس نوشت
مجلس بودجه را 352 هزار میلیارد تومان افزایش داد کارشناسان اقتصادی معتقدند؛ تغییرات بودجه در کمیسیون تلفیق مجلس تبعات تورمی دارد مهمترین تغییر در بودجه، حذف ارز 4200 تومانی است همتی : باید ابعاد حذف ارز 4200 تومانی بر زندگی مردم مشخص و روشن شود هزینههای بودجه 300 هزار میلیارد تومان افزایش یافت
گروه اقتصادی- از روز 12 آذرماه سال جاری که لایحه بودجه سال 1400 تقدیم مجلس شد تاکنون بحثهای بسیاری درباره تورمزا بودن، غیرواقعی بودن و کسری شدید لایحه پیشنهادی دولت از سوی نمایندگان مجلس مطرح شده است.
نمایندگان مجلس در نخستین واکنش خود نسبت به لایحه دولت از رشد بالای منابع عمومی بودجه و درآمدها که آن را غیرواقعی و غیرمنطقی میدانستند، انتقاد کردند و با مقایسه اعداد و ارقام آن با قانون بودجه سال جاری، اجرای لایحه پیشنهادی دولت را باعث یک شوک تورمی و کسری بودجه شدید میدانستند. اما اکنون که کار بررسی لایحه بودجه در کمیسیون تلفیق مجلس به پایان رسیده و قرار است از امروز جزئیات آن در صحن مجلس بررسی شود، اعداد و ارقام تغییر یافته توسط کمیسیون تلفیق مجلس اختلاف و تناقض بسیاری با انتقادات آنها از لایحه دولت دارد. درواقع اعضای کمیسیون تلفیق به عنوان تخصصیترین و اصلیترین مرجع تصمیمگیری درخصوص بودجه نه تنها ارقام بودجه را در راستای نقدهای قبلی خود کاهش ندادهاند بلکه با افزایش شدید و کمسابقه آن بودجه را غیرواقعی و غیرمنطقی کردهاند.
هرچند کمیسیون تلفیق میزان صادرات و فروش روزانه نفت را از 2.3 میلیون بشکه پیشنهادی دولت به 1.5 میلیون بشکه کاهش دادهاند، اما با افزایش شدید نرخ تسعیر ارز از 11 هزار و 500 تومان میانگین محاسباتی لایحه دولت به 17 هزار و 500 تومان، درآمد نفتی را از 199 هزار میلیارد تومان به 260 هزار میلیارد تومان رساندهاند. این درحالی است که مسئولان دولتی، کارشناسان و تشکلهای کارگری و بازنشستگان بارها نسبت به تبعات منفی این اقدام مجلس و حذف ارز 4هزار و 200 تومانی که برای واردات کالاهای اساسی و ضروری و دارو تخصیص داده میشد، هشدار دادهاند. با این حال مجلسیان حذف این ارز و افزایش قابل توجه نرخ تسعیر ارز در بودجه سال آینده را در راستای حذف رانت و فساد ارزیابی کردهاند. اما تاکنون پاسخ روشنی به نگرانی شدید مردم بابت افزایش شدید قیمت کالاهای ضروری پس از رشد نرخ ارز محاسباتی بودجه ندادهاند.
کمیسیون تلفیق بودجه عمومی را 42 درصد بالا برد
براساس اطلاعاتی که از سوی خبرگزاری فارس منتشر شده است، کمیسیون تلفیق مجلس منابع بودجه عمومی در سال آینده را از 841.3 هزار میلیارد تومان پیشنهادی دولت به 1194 هزار میلیارد تومان افزایش دادهاند که بدینترتیب منابع عمومی بودجه با رشد 352.7 هزار میلیارد تومان معادل 41.9 درصد نسبت به آنچه دولت پیشبینی کرده، افزایش یافته است.
حال اگر رقم 571 هزار میلیارد تومان منابع بودجه عمومی در قانون بودجه سال جاری را که ملاک ارزیابی نمایندگان مجلس بود درنظر بگیریم، این منابع با 623 هزار میلیارد تومان رشد یعنی 109.1 درصد افزایش روبهرو شده است.
دولت در لایحه خود 317.6 هزار میلیارد تومان درآمد پیشبینی کرده بود که این رقم توسط کمیسیون تلفیق به 455 هزار میلیارد تومان افزایش یافته است به عبارت دیگر درآمدها توسط این کمیسیون با افزایش 137.4 هزار میلیارد تومانی برابر با 43.3 درصد مواجه شده است. واگذاری داراییهای سرمایهای نیز که به درآمدهای نفتی، گازی و میعانات مربوط میشود با رشد 142.8 هزار میلیارد تومانی و معادل 63.4 درصدی همراه شده است. درحالی که پیشنهاد دولت در این بخش 225.3 هزار میلیارد تومان بوده است، کمیسیون تلفیق آن را به 368.1 هزار میلیارد تومان رسانده است. مقایسه عددی که کمیسیون تلفیق برای واگذاری دارایی سرمایهای تعیین کرده با قانون بودجه سالجاری از رشد 244 درصدی آن خبر میدهد بهطوری که این بخش 261.1 هزار میلیارد تومان رشد پیدا کرده است.
همچنین در واگذاری داراییهای مالی که به فروش اوراق و داراییها ارتباط دارد رقم 298.4 هزار میلیارد تومانی پیشنهادی دولت در کمیسیون تلفیق به 370.8 هزار میلیارد تومان افزایش یافته است که نشاندهنده رشد 72.4 هزار میلیارد تومانی و 24.3 درصدی این بخش از بودجه است. این بخش نیز با مقایسه با قانون بودجه امسال حاکی از رشد 196.8 هزار میلیارد تومانی برابر با 113.1 درصدی است.
افزایش 300 هزار میلیارد تومانی هزینههای بودجه
در بخش مصارف که با اعمال صرفهجویی 16 هزار میلیارد تومانی ضمن اجرا با منابع بودجه تراز شده است، نیز شاهد رشد شدید اعداد و ارقام پیشنهادی دولت هستیم. در حالی که دولت هزینههای بودجه را 637 هزار میلیارد تومان پیشبینی کرده است و کمیسیون تلفیق این عدد را با رشد 299.5 هزار میلیارد تومانی معادل 47.4 درصد به 936.5 هزار میلیارد تومان رسانده است. همچنین تملک داراییهای سرمایهای که بخش عمده آن به بودجه عمرانی اختصاص دارد از 104 هزار میلیارد تومان به 125.1 هزار میلیارد تومان افزایش یافته و 20.3 درصد رشد داشته است. تملک داراییهای مالی نیز که به بازخرید اوراق فروخته شده مربوط میشود از 100.3 هزار میلیارد تومان پیشنهادی دولت به 148.3 هزار میلیارد تومان توسط کمیسیون تلفیق افزایش یافته است که نشاندهنده رشد 48 هزار میلیارد تومانی معادل 47.9 درصدی آن است. براین اساس بدون درنظر گرفتن صرفهجویی 16 هزار میلیارد تومانی که دولت باید ضمن اجرای بودجه آن را عملیاتی کند، مجموع مصارف بودجه سال آینده به 1209.9 هزار میلیارد تومان میرسد.
با وجودی که نمایندگان مجلس بخش عمده این افزایش شدید در منابع و مصارف بودجه را ناشی از شفافسازی میدانند، اما این پرسش مهم مطرح میشود کسانی که لایحه پیشنهادی دولت را به دلیل رشد بیش از 40 درصدی نسبت به بودجه امسال زیر سؤال میبردند، اکنون خود با افزایش دوباره ارقام بار مالی سنگینی بر دوش دولت فعلی و آینده گذاشتهاند. این در شرایطی است که به اعتقاد کارشناسان این افزایش شدید بهطور قطع آثار منفی بسیاری برای اقتصاد و معیشت مردم به همراه خواهد داشت.
نمایندگان مجلس در نخستین واکنش خود نسبت به لایحه دولت از رشد بالای منابع عمومی بودجه و درآمدها که آن را غیرواقعی و غیرمنطقی میدانستند، انتقاد کردند و با مقایسه اعداد و ارقام آن با قانون بودجه سال جاری، اجرای لایحه پیشنهادی دولت را باعث یک شوک تورمی و کسری بودجه شدید میدانستند. اما اکنون که کار بررسی لایحه بودجه در کمیسیون تلفیق مجلس به پایان رسیده و قرار است از امروز جزئیات آن در صحن مجلس بررسی شود، اعداد و ارقام تغییر یافته توسط کمیسیون تلفیق مجلس اختلاف و تناقض بسیاری با انتقادات آنها از لایحه دولت دارد. درواقع اعضای کمیسیون تلفیق به عنوان تخصصیترین و اصلیترین مرجع تصمیمگیری درخصوص بودجه نه تنها ارقام بودجه را در راستای نقدهای قبلی خود کاهش ندادهاند بلکه با افزایش شدید و کمسابقه آن بودجه را غیرواقعی و غیرمنطقی کردهاند.
هرچند کمیسیون تلفیق میزان صادرات و فروش روزانه نفت را از 2.3 میلیون بشکه پیشنهادی دولت به 1.5 میلیون بشکه کاهش دادهاند، اما با افزایش شدید نرخ تسعیر ارز از 11 هزار و 500 تومان میانگین محاسباتی لایحه دولت به 17 هزار و 500 تومان، درآمد نفتی را از 199 هزار میلیارد تومان به 260 هزار میلیارد تومان رساندهاند. این درحالی است که مسئولان دولتی، کارشناسان و تشکلهای کارگری و بازنشستگان بارها نسبت به تبعات منفی این اقدام مجلس و حذف ارز 4هزار و 200 تومانی که برای واردات کالاهای اساسی و ضروری و دارو تخصیص داده میشد، هشدار دادهاند. با این حال مجلسیان حذف این ارز و افزایش قابل توجه نرخ تسعیر ارز در بودجه سال آینده را در راستای حذف رانت و فساد ارزیابی کردهاند. اما تاکنون پاسخ روشنی به نگرانی شدید مردم بابت افزایش شدید قیمت کالاهای ضروری پس از رشد نرخ ارز محاسباتی بودجه ندادهاند.
کمیسیون تلفیق بودجه عمومی را 42 درصد بالا برد
براساس اطلاعاتی که از سوی خبرگزاری فارس منتشر شده است، کمیسیون تلفیق مجلس منابع بودجه عمومی در سال آینده را از 841.3 هزار میلیارد تومان پیشنهادی دولت به 1194 هزار میلیارد تومان افزایش دادهاند که بدینترتیب منابع عمومی بودجه با رشد 352.7 هزار میلیارد تومان معادل 41.9 درصد نسبت به آنچه دولت پیشبینی کرده، افزایش یافته است.
حال اگر رقم 571 هزار میلیارد تومان منابع بودجه عمومی در قانون بودجه سال جاری را که ملاک ارزیابی نمایندگان مجلس بود درنظر بگیریم، این منابع با 623 هزار میلیارد تومان رشد یعنی 109.1 درصد افزایش روبهرو شده است.
دولت در لایحه خود 317.6 هزار میلیارد تومان درآمد پیشبینی کرده بود که این رقم توسط کمیسیون تلفیق به 455 هزار میلیارد تومان افزایش یافته است به عبارت دیگر درآمدها توسط این کمیسیون با افزایش 137.4 هزار میلیارد تومانی برابر با 43.3 درصد مواجه شده است. واگذاری داراییهای سرمایهای نیز که به درآمدهای نفتی، گازی و میعانات مربوط میشود با رشد 142.8 هزار میلیارد تومانی و معادل 63.4 درصدی همراه شده است. درحالی که پیشنهاد دولت در این بخش 225.3 هزار میلیارد تومان بوده است، کمیسیون تلفیق آن را به 368.1 هزار میلیارد تومان رسانده است. مقایسه عددی که کمیسیون تلفیق برای واگذاری دارایی سرمایهای تعیین کرده با قانون بودجه سالجاری از رشد 244 درصدی آن خبر میدهد بهطوری که این بخش 261.1 هزار میلیارد تومان رشد پیدا کرده است.
همچنین در واگذاری داراییهای مالی که به فروش اوراق و داراییها ارتباط دارد رقم 298.4 هزار میلیارد تومانی پیشنهادی دولت در کمیسیون تلفیق به 370.8 هزار میلیارد تومان افزایش یافته است که نشاندهنده رشد 72.4 هزار میلیارد تومانی و 24.3 درصدی این بخش از بودجه است. این بخش نیز با مقایسه با قانون بودجه امسال حاکی از رشد 196.8 هزار میلیارد تومانی برابر با 113.1 درصدی است.
افزایش 300 هزار میلیارد تومانی هزینههای بودجه
در بخش مصارف که با اعمال صرفهجویی 16 هزار میلیارد تومانی ضمن اجرا با منابع بودجه تراز شده است، نیز شاهد رشد شدید اعداد و ارقام پیشنهادی دولت هستیم. در حالی که دولت هزینههای بودجه را 637 هزار میلیارد تومان پیشبینی کرده است و کمیسیون تلفیق این عدد را با رشد 299.5 هزار میلیارد تومانی معادل 47.4 درصد به 936.5 هزار میلیارد تومان رسانده است. همچنین تملک داراییهای سرمایهای که بخش عمده آن به بودجه عمرانی اختصاص دارد از 104 هزار میلیارد تومان به 125.1 هزار میلیارد تومان افزایش یافته و 20.3 درصد رشد داشته است. تملک داراییهای مالی نیز که به بازخرید اوراق فروخته شده مربوط میشود از 100.3 هزار میلیارد تومان پیشنهادی دولت به 148.3 هزار میلیارد تومان توسط کمیسیون تلفیق افزایش یافته است که نشاندهنده رشد 48 هزار میلیارد تومانی معادل 47.9 درصدی آن است. براین اساس بدون درنظر گرفتن صرفهجویی 16 هزار میلیارد تومانی که دولت باید ضمن اجرای بودجه آن را عملیاتی کند، مجموع مصارف بودجه سال آینده به 1209.9 هزار میلیارد تومان میرسد.
با وجودی که نمایندگان مجلس بخش عمده این افزایش شدید در منابع و مصارف بودجه را ناشی از شفافسازی میدانند، اما این پرسش مهم مطرح میشود کسانی که لایحه پیشنهادی دولت را به دلیل رشد بیش از 40 درصدی نسبت به بودجه امسال زیر سؤال میبردند، اکنون خود با افزایش دوباره ارقام بار مالی سنگینی بر دوش دولت فعلی و آینده گذاشتهاند. این در شرایطی است که به اعتقاد کارشناسان این افزایش شدید بهطور قطع آثار منفی بسیاری برای اقتصاد و معیشت مردم به همراه خواهد داشت.
روحانی در مراسم تجدید میثاق با آرمانهای امام راحل:
حضور 70 درصدی مردم در انتخابات منشور امام را محقق میکند
در اکثر انتخابات برگزار شده گاهی بیش از دوسوم مردم یعنی 70درصد پای صندوقهای رأی رفتند این نشان می دهد که این رأی تنها به ثمره انتخابات نیست بلکه به شجره است یعنی به نظام رأی میدهند امام حاکمیت اسلام را با رأی مردم تلفیق کرد
سید حسن خمینی: اداره کشور در دوران ترامپ ستودنی بود
گروه سیاسی/ روز گذشته رئیس جمهوری و اعضای هیأت دولت، برای هشتمینبار در طول دولتهای تدبیر و امید، با حضور در حرم مطهر امام خمینی(ره) با آرمانهای بنیانگذار انقلاب اسلامی تجدید میثاق کردند. مطابق تبیین رئیس جمهوری، مهمترین اصل در آرمانهای امام(ره) مردم و رأی مردم است. حجتالاسلام حسن روحانی روز گذشته اشاره کرد که امام(ره) در دوران تبعید در عراق، نظریه ولایت فقیه را تبیین کردند و در مدت اقامت در فرانسه، از جمهوریت نظام گفتند، اما در نخستین سخنرانی خود در بهشت زهرا، بر رأی مردم تأکید کردند. رئیس جمهوری تأکید کرد تا زمانی که با کلام و منطق امام در نطق 12بهمن 57 در تماس هستیم و مجری آن میباشیم، همچنان پیروز خواهیم ماند.
مردم؛ قدرت اصلی امام(ره)
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی ریاست جمهوری، حجتالاسلام حسن روحانی پس از تجدید میثاق با آرمانهای امام راحل در چهل و دومین سالگرد انقلاب اسلامی که با رعایت فاصلهگذاریهای اجتماعی برگزار شد، با بیان اینکه 12 بهمن روزی بود که امام سرمایه اجتماعی را به رخ جهانیان کشید و بیتردید 12 بهمن یوم خمینی بود، اظهار کرد: امام(ره) عزیز و بزرگوار ما و معمار کبیر انقلاب اسلامی برای موفقیت، اتکا به بیگانگان و قدرتهای خارجی را انتخاب نکرد، زیرا قدرت اصلی را قدرت مردم میدانست و راهی را انتخاب کرد که مردم مرکز اصلی آن بودند.
رئیس جمهوری افزود: امام از سالها قبل بهخوبی میدانست که قدرت نرم بر قدرت سخت پیروز خواهد شد. به همین خاطر قدرت نرم را برگزیده بود و 12 بهمن سال 57 بهخوبی نشان داد که امام در مسیر و راهش چگونه پیروز شد.
روحانی با بیان اینکه روز 12 بهمن و حضور همه مردم در استقبال از امام، ویژه شخص خود امام(ره) بود، گفت: امام نگذاشت قدرت جباری که او را تبعید کرده بود همان قدرت او را برگرداند. امام اول همه آنان را از کشور بیرون کرد و بعد زمینه را برای بازگشت پیروزمندانهاش فراهم کرد.
او با بیان اینکه استقبال عظیم مردمی از فرودگاه مهرآباد تا بهشت زهرا نشان داد که امام چه نفوذ و محبوبیتی بین مردم دارد، اضافه کرد: نطق امام در روز 12 بهمن 57 در تهران که اولین نطق ایشان پس از 14سال دوری از وطن بود، منشور جمهوریت و اسلامیت ما و پایه و اساس نظام ماست.
رئیس جمهوری با بیان اینکه تا زمانی که با کلام و منطق امام در نطق 12 بهمن 57 در تماس هستیم و مجری آن میباشیم همچنان پیروز خواهیم ماند، گفت: امام در آن نطق تاریخی که در کنار مرقد شهدای این سرزمین ایراد کرد تنها از مشروعیت دینی حرف نزد، بلکه از مقبولیت و رأی مردم و حتی از عقلانیت هم حرف زد. او افزود: پدران ما اولیای ما نیستند و ما باید رأی دهیم و در مورد نظام خود تصمیم بگیریم. امام از عقلانیت، مشروعیت و اسلام سخن گفت و با دلایل محکم مسیر و راه آینده انقلاب را برای ما مشخص کرد.
روحانی افزود: امام در بهمن 57 به ما گفت نظامی از دیدگاه ما مشروع است که مورد نظر و رأی مردم و در چارچوب اساس و موازین اسلام باشد و راه و مسیر ما همان است که او برای ما انتخاب کرد.
رئیس جمهوری با اشاره به سخنان امام راحل مبنی بر تأیید دولت گفت: امام حتی وقتی گفت:«من به واسطه اعتماد مردم دولت تعیین میکنم.» این سخن مهمی در اجتهاد شیعه و فقه سیاسی اسلام و تشیع بود. روحانی اضافه کرد: امام در سخنان خود به ولایت شرعی خودش اتکا نکرد بلکه به رأی و نظر مردم اتکا کرد و گفت من به پشتوانه رأی مردم دولت تعیین میکنم و با این سخن مسیر را به درستی برای ما مشخص کرد.
رئیس جمهوری با تأکید بر اینکه راه امام میتواند باعث بقای نظامی شود که بنیانگذارش بود، گفت: راه امام فقط به خواندن و تکرار کلمات امام نیست بلکه مهم اجتهاد به کلمات امام است و اینکه بدانیم اگر امام امروز در جمع ما بود چه میگفت و چه میکرد؟ و اگر امام امروز میخواست راه حل بدهد چه راهی ارائه میکرد؟
روحانی با بیان اینکه اجتهاد پویای راه امام مهم است و توسعه راه امام به عنوان منشور انقلاب برای ما اهمیت دارد، گفت: امام در منشور خود ارزشهای انقلاب همچون اسلامیت، جمهوریت، عدالت، استقلال و آزادی را برای ما تبیین کرد.
رئیس جمهوری در ادامه با بیان اینکه ارزشهای انقلاب همچون اسلامیت، جمهوریت، عدالت، استقلال و آزادی برای ما ثابت است اما روشها ثابت نیست، گفت: در هر شرایطی باید روش درست منطبق با شرایط زمان را برگزینیم تا به اهدافمان دست یابیم.
او با بیان اینکه امروز باید از مسیر و کلام امام راه درست را برگزینیم، گفت: امام در آن نطق تاریخی بر آرا و نظرات نسل حاضر تأکید کرد و در هر مقطعی مردم باید با آرای خود نظام مورد نظر خود را برگزینند. امام در آن نطق مهم خود به قاعده سلطه اشاره کرد و اینکه مردم میتوانند نسبت به سرنوشت خود تصمیم بگیرند در واقع امام حاکمیت اسلام را با رأی مردم تلفیق میکند.
ضرورت مشارکت 70 درصدی در انتخابات
رئیس جمهوری با اشاره به برگزاری انتخابات متعدد در کشور طی 42 سال گذشته گفت: در اکثر این انتخابات گاهی بیش از دوسوم مردم یعنی 70 درصد پای صندوقهای رأی رفتند و وقتی دوسوم مردم رأی بدهند نشاندهنده این است که این رأی تنها به ثمره انتخابات نیست بلکه به شجره است. یعنی به نظام رأی میدهند. روحانی با بیان اینکه اهمیت انتخابات هم به ثمره و هم به شجره است، گفت: حضور حداکثری در انتخابات هم رأی به فرد انتخاب شده است و هم رأی به اصل نظام و شجره انقلاب است و امام هم تأکید داشت که اهداف ما وقتی تأمین میشود که انتخابات پرشور داشته باشیم.
رئیس جمهوری در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه امسال در شرایطی دهه فجر انقلاب اسلامی را جشن میگیریم که سال بسیار سختی را از بهمن سال گذشته تاکنون پشتسر گذاشتهایم و جنگ تحمیلی اقتصادی و شیوع ویروس کرونا مشکلات زیادی برای کشور و مردم ایجاد کرده است، گفت: در محضر روح بلند امام میتوانم به جرأت بگویم که در این دوران سخت همه ما تلاش کردیم که دست به دست هم داده تا فشار را از دوش مردم کم کنیم و از همه توان و امکان خود برای کاهش رنج مردم استفاده کردیم.
روحانی با بیان اینکه خوشبختانه امروز به رغم همه مشکلات و فشارهای اقتصادی دشمنان هم در زمینه رونق اقتصاد و هم سلامت جامعه تلاش ما و مقاومت مردم نتیجه داده است، گفت: هرجا مردم به صحنه آمدند در هر مشکل و معضلی توانستیم پیروز شویم.
رئیس جمهوری تأکید کرد: امروز هم معتقدم تا مردم در کنار نظام هستند و پذیرفتهاند که ما خادم مردم هستیم میتوانیم راه امام را برای سالها و حتی قرنها ادامه دهیم. روحانی در پایان سخنان خود دهه فجر انقلاب اسلامی را به مردم ایران و خاندان معظم امام راحل تبریک گفت و ابراز امیدواری کرد روح امام راحل از ما راضی باشد و ما بتوانیم همچنان راه و مسیر امام را ادامه دهیم و پیمان خود را با معمار کبیر انقلاب تا آخر حفظ کنیم.
بــــرش
یادگار امام: اداره کشور در دوران ترامپ ستودنی بود
حجتالاسلام والمسلمین سیدحسن خمینی، یادگار بنیانگذار انقلاب اسلامی روز گذشته در مراسم تجدید میثاق رئیس جمهوری و اعضای دولت با آرمانهای بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، اداره کشور در دوران فشار ترامپ را ستودنی دانست و گفت: امروز هیچ چیز مانند مشکل معیشت مردم، گرانی، فقر و تبعیض نمیتواند به سستی پایههای نظام بینجامد و هیچ عاملی نباید عزم دولت را در عبور از موانع سد کند.
به گزارش جماران، حجتالاسلام خمینی با بیان اینکه انقلاب اسلامی دستاوردهای سلبی و ایجابی بزرگ و درعین حال، آرمانها و آفاتی هم پیش رو دارد، اظهار کرد: بزرگترین دستاوردهای سلبی انقلاب، نفی سلطنت، نفی استبداد و نفی وابستگی به کشورهای دیگر است. یادگار امام درباره دستاوردهای ایجابی انقلاب گفت: بزرگترین آنها تلفیق خواست مردم و خواست خدا در یک حکومت جدید است. در طول تاریخ ایران آزادیخواهی، استقلالخواهی و دینداری همواره با هم همراه نبودند و اتفاقاً شکستها همین جا بود، اما انقلاب تنها حرکتی در چند سده اخیر است که این هر سه با هم تلفیق شدند. سیدحسن خمینی ادامه داد: این دستاوردهای ایجابی در قالب قانون اساسی به عنوان یک میراث و در قالب وصیت امام، راه و خط امام را به عنوان یک میثاق ملی در آورد.
او اضافه کرد: امیرالمؤمنین(ع) عوامل سقوط حکومتها، دولتها و تمدنها را در چهار چیز خلاصه میکند که مهمترین آنها «تحقیر افاضل» است. هرگاه بزرگان شما در انتهای صف قرار گرفتند و اندیشه، فرد یا گروهی توانست جامعه را از معرض خدمتگزاری افاضل حذف کند، به نظرم زنگ خطر برای آن جامعه است.
یادگار امام، «تضییع اصول» را از دیگر عوامل سقوط تمدنها از دیدگاه امام علی(ع) برشمرد و تأکید کرد: هرکسی دلسوز کشور است میداند که در حال حاضر هیچ چیز مانند مشکل معیشت مردم، گرانی، بیکاری و فقر نمیتواند به سستی پایههای نظام منجر شود.
او با بیان اینکه همت دولت در طول این سالها بویژه دورانی که ترامپ شدیدترین تحریم را اعمال کرد، ستودنی است، افزود: اما امروز جمهوری اسلامی باید از هرچیزی که میتواند استفاده کند تا مشکلات معیشتی مردم برطرف شود. هیچ مانعی نباید عزم و اراده دولت و عبور از موانع ناخواسته برای رسیدن به رفاه عمومی و بالندگی اقتصادی را سد کند.
مردم؛ قدرت اصلی امام(ره)
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی ریاست جمهوری، حجتالاسلام حسن روحانی پس از تجدید میثاق با آرمانهای امام راحل در چهل و دومین سالگرد انقلاب اسلامی که با رعایت فاصلهگذاریهای اجتماعی برگزار شد، با بیان اینکه 12 بهمن روزی بود که امام سرمایه اجتماعی را به رخ جهانیان کشید و بیتردید 12 بهمن یوم خمینی بود، اظهار کرد: امام(ره) عزیز و بزرگوار ما و معمار کبیر انقلاب اسلامی برای موفقیت، اتکا به بیگانگان و قدرتهای خارجی را انتخاب نکرد، زیرا قدرت اصلی را قدرت مردم میدانست و راهی را انتخاب کرد که مردم مرکز اصلی آن بودند.
رئیس جمهوری افزود: امام از سالها قبل بهخوبی میدانست که قدرت نرم بر قدرت سخت پیروز خواهد شد. به همین خاطر قدرت نرم را برگزیده بود و 12 بهمن سال 57 بهخوبی نشان داد که امام در مسیر و راهش چگونه پیروز شد.
روحانی با بیان اینکه روز 12 بهمن و حضور همه مردم در استقبال از امام، ویژه شخص خود امام(ره) بود، گفت: امام نگذاشت قدرت جباری که او را تبعید کرده بود همان قدرت او را برگرداند. امام اول همه آنان را از کشور بیرون کرد و بعد زمینه را برای بازگشت پیروزمندانهاش فراهم کرد.
او با بیان اینکه استقبال عظیم مردمی از فرودگاه مهرآباد تا بهشت زهرا نشان داد که امام چه نفوذ و محبوبیتی بین مردم دارد، اضافه کرد: نطق امام در روز 12 بهمن 57 در تهران که اولین نطق ایشان پس از 14سال دوری از وطن بود، منشور جمهوریت و اسلامیت ما و پایه و اساس نظام ماست.
رئیس جمهوری با بیان اینکه تا زمانی که با کلام و منطق امام در نطق 12 بهمن 57 در تماس هستیم و مجری آن میباشیم همچنان پیروز خواهیم ماند، گفت: امام در آن نطق تاریخی که در کنار مرقد شهدای این سرزمین ایراد کرد تنها از مشروعیت دینی حرف نزد، بلکه از مقبولیت و رأی مردم و حتی از عقلانیت هم حرف زد. او افزود: پدران ما اولیای ما نیستند و ما باید رأی دهیم و در مورد نظام خود تصمیم بگیریم. امام از عقلانیت، مشروعیت و اسلام سخن گفت و با دلایل محکم مسیر و راه آینده انقلاب را برای ما مشخص کرد.
روحانی افزود: امام در بهمن 57 به ما گفت نظامی از دیدگاه ما مشروع است که مورد نظر و رأی مردم و در چارچوب اساس و موازین اسلام باشد و راه و مسیر ما همان است که او برای ما انتخاب کرد.
رئیس جمهوری با اشاره به سخنان امام راحل مبنی بر تأیید دولت گفت: امام حتی وقتی گفت:«من به واسطه اعتماد مردم دولت تعیین میکنم.» این سخن مهمی در اجتهاد شیعه و فقه سیاسی اسلام و تشیع بود. روحانی اضافه کرد: امام در سخنان خود به ولایت شرعی خودش اتکا نکرد بلکه به رأی و نظر مردم اتکا کرد و گفت من به پشتوانه رأی مردم دولت تعیین میکنم و با این سخن مسیر را به درستی برای ما مشخص کرد.
رئیس جمهوری با تأکید بر اینکه راه امام میتواند باعث بقای نظامی شود که بنیانگذارش بود، گفت: راه امام فقط به خواندن و تکرار کلمات امام نیست بلکه مهم اجتهاد به کلمات امام است و اینکه بدانیم اگر امام امروز در جمع ما بود چه میگفت و چه میکرد؟ و اگر امام امروز میخواست راه حل بدهد چه راهی ارائه میکرد؟
روحانی با بیان اینکه اجتهاد پویای راه امام مهم است و توسعه راه امام به عنوان منشور انقلاب برای ما اهمیت دارد، گفت: امام در منشور خود ارزشهای انقلاب همچون اسلامیت، جمهوریت، عدالت، استقلال و آزادی را برای ما تبیین کرد.
رئیس جمهوری در ادامه با بیان اینکه ارزشهای انقلاب همچون اسلامیت، جمهوریت، عدالت، استقلال و آزادی برای ما ثابت است اما روشها ثابت نیست، گفت: در هر شرایطی باید روش درست منطبق با شرایط زمان را برگزینیم تا به اهدافمان دست یابیم.
او با بیان اینکه امروز باید از مسیر و کلام امام راه درست را برگزینیم، گفت: امام در آن نطق تاریخی بر آرا و نظرات نسل حاضر تأکید کرد و در هر مقطعی مردم باید با آرای خود نظام مورد نظر خود را برگزینند. امام در آن نطق مهم خود به قاعده سلطه اشاره کرد و اینکه مردم میتوانند نسبت به سرنوشت خود تصمیم بگیرند در واقع امام حاکمیت اسلام را با رأی مردم تلفیق میکند.
ضرورت مشارکت 70 درصدی در انتخابات
رئیس جمهوری با اشاره به برگزاری انتخابات متعدد در کشور طی 42 سال گذشته گفت: در اکثر این انتخابات گاهی بیش از دوسوم مردم یعنی 70 درصد پای صندوقهای رأی رفتند و وقتی دوسوم مردم رأی بدهند نشاندهنده این است که این رأی تنها به ثمره انتخابات نیست بلکه به شجره است. یعنی به نظام رأی میدهند. روحانی با بیان اینکه اهمیت انتخابات هم به ثمره و هم به شجره است، گفت: حضور حداکثری در انتخابات هم رأی به فرد انتخاب شده است و هم رأی به اصل نظام و شجره انقلاب است و امام هم تأکید داشت که اهداف ما وقتی تأمین میشود که انتخابات پرشور داشته باشیم.
رئیس جمهوری در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه امسال در شرایطی دهه فجر انقلاب اسلامی را جشن میگیریم که سال بسیار سختی را از بهمن سال گذشته تاکنون پشتسر گذاشتهایم و جنگ تحمیلی اقتصادی و شیوع ویروس کرونا مشکلات زیادی برای کشور و مردم ایجاد کرده است، گفت: در محضر روح بلند امام میتوانم به جرأت بگویم که در این دوران سخت همه ما تلاش کردیم که دست به دست هم داده تا فشار را از دوش مردم کم کنیم و از همه توان و امکان خود برای کاهش رنج مردم استفاده کردیم.
روحانی با بیان اینکه خوشبختانه امروز به رغم همه مشکلات و فشارهای اقتصادی دشمنان هم در زمینه رونق اقتصاد و هم سلامت جامعه تلاش ما و مقاومت مردم نتیجه داده است، گفت: هرجا مردم به صحنه آمدند در هر مشکل و معضلی توانستیم پیروز شویم.
رئیس جمهوری تأکید کرد: امروز هم معتقدم تا مردم در کنار نظام هستند و پذیرفتهاند که ما خادم مردم هستیم میتوانیم راه امام را برای سالها و حتی قرنها ادامه دهیم. روحانی در پایان سخنان خود دهه فجر انقلاب اسلامی را به مردم ایران و خاندان معظم امام راحل تبریک گفت و ابراز امیدواری کرد روح امام راحل از ما راضی باشد و ما بتوانیم همچنان راه و مسیر امام را ادامه دهیم و پیمان خود را با معمار کبیر انقلاب تا آخر حفظ کنیم.
بــــرش
یادگار امام: اداره کشور در دوران ترامپ ستودنی بود
حجتالاسلام والمسلمین سیدحسن خمینی، یادگار بنیانگذار انقلاب اسلامی روز گذشته در مراسم تجدید میثاق رئیس جمهوری و اعضای دولت با آرمانهای بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، اداره کشور در دوران فشار ترامپ را ستودنی دانست و گفت: امروز هیچ چیز مانند مشکل معیشت مردم، گرانی، فقر و تبعیض نمیتواند به سستی پایههای نظام بینجامد و هیچ عاملی نباید عزم دولت را در عبور از موانع سد کند.
به گزارش جماران، حجتالاسلام خمینی با بیان اینکه انقلاب اسلامی دستاوردهای سلبی و ایجابی بزرگ و درعین حال، آرمانها و آفاتی هم پیش رو دارد، اظهار کرد: بزرگترین دستاوردهای سلبی انقلاب، نفی سلطنت، نفی استبداد و نفی وابستگی به کشورهای دیگر است. یادگار امام درباره دستاوردهای ایجابی انقلاب گفت: بزرگترین آنها تلفیق خواست مردم و خواست خدا در یک حکومت جدید است. در طول تاریخ ایران آزادیخواهی، استقلالخواهی و دینداری همواره با هم همراه نبودند و اتفاقاً شکستها همین جا بود، اما انقلاب تنها حرکتی در چند سده اخیر است که این هر سه با هم تلفیق شدند. سیدحسن خمینی ادامه داد: این دستاوردهای ایجابی در قالب قانون اساسی به عنوان یک میراث و در قالب وصیت امام، راه و خط امام را به عنوان یک میثاق ملی در آورد.
او اضافه کرد: امیرالمؤمنین(ع) عوامل سقوط حکومتها، دولتها و تمدنها را در چهار چیز خلاصه میکند که مهمترین آنها «تحقیر افاضل» است. هرگاه بزرگان شما در انتهای صف قرار گرفتند و اندیشه، فرد یا گروهی توانست جامعه را از معرض خدمتگزاری افاضل حذف کند، به نظرم زنگ خطر برای آن جامعه است.
یادگار امام، «تضییع اصول» را از دیگر عوامل سقوط تمدنها از دیدگاه امام علی(ع) برشمرد و تأکید کرد: هرکسی دلسوز کشور است میداند که در حال حاضر هیچ چیز مانند مشکل معیشت مردم، گرانی، بیکاری و فقر نمیتواند به سستی پایههای نظام منجر شود.
او با بیان اینکه همت دولت در طول این سالها بویژه دورانی که ترامپ شدیدترین تحریم را اعمال کرد، ستودنی است، افزود: اما امروز جمهوری اسلامی باید از هرچیزی که میتواند استفاده کند تا مشکلات معیشتی مردم برطرف شود. هیچ مانعی نباید عزم و اراده دولت و عبور از موانع ناخواسته برای رسیدن به رفاه عمومی و بالندگی اقتصادی را سد کند.
واعظی در مراسم افتتاح رونمایی از اسناد نقش دولت در دفاع مقدس:
جنگ تحمیلی اقتصادی 3 ساله را به تصویر بکشیم
رئیس دفتر رئیس جمهوری گفت: دنیا و مردم ما باید بدانند علاوه بر جنگ تحمیلی ۸ ساله نظامی، جنگ تحمیلی اقتصادی سه ساله را هم داشتیم که باید آن را هم تدوین کرده و به تصویر بکشیم.
به گزارش ایرنا، «محمود واعظی» روز دوشنبه در مراسم افتتاح رونمایی از اسناد نقش دولت در دفاع مقدس در محل کتابخانه ملی کشور گفت: دوران جنگ فضای کشور طور دیگری بود. اگر مثلثی ترسیم کنیم که در رأس آن نیروهای نظامی باشند، دو رأس دیگر آن مردم و مجموعه کارگزاران نظام هستند و کارگزاران نظام همراه مردم در خدمت جنگ بودند. رئیس دفتر رئیس جمهوری با بیان اینکه هدفی که استکبار جهانی با این جنگ دنبال میکرد، از بین بردن انقلاب بود، گفت: باید دید امام خمینی آن روزها با چه وضعیتی تصمیم گرفتند به تهران بیایند و دنیا را مقابل عمل انجام شده قرار دادند. وقتی امام (ره) با استقبال بینظیر وارد تهران شد و عملاً دیگر نمیشد برای از بین بردن انقلاب کاری کنند، برای همین روش نظامی را در پیش گرفتند تا این انقلاب را در همان ماههای اولیه متوقف کنند.
واعظی یادآورشد: اگر امروز میتوانیم در برابر بسیاری از فشارها مقاومت کنیم، یادمان باشد دوره آموزشی بسیار سختی را در هشت سال جنگ تحمیلی طی کردهایم و جوانانی جان خود را کف دست گذاشتند و این بزرگترین فرهنگی است که باید ما، نسل آینده و آیندگان به آن افتخار کنند و هیچ گاه اجازه ندهیم این اعتماد و سرمایه تمام شود و این منبع سرشاری است که میتواند نقشه راه را به نسلهای آینده نشان دهد. این جنگ فرهنگ جدید برای کشور درست کرده است که بر اساس آن در مقابل مشکلات داخلی و دشمنان خارجی میتوانیم بایستیم.
وی با بیان اینکه نقش مردم در کنار نقش دولت باید تبدیل به اسناد شود، گفت: ما باید نقش مردم را هم جمعآوری کنیم. چون جنگ مربوط به همه اقشار بود و متعلق به یک گروه یا قوم خاص نبود و حتی دوران جنگ میگفتند ارمنیها که میآیند خیالمان از کارهای مکانیکی پشت جبهه راحت است. بنابراین اسناد آن هم باید طوری تنظیم شود که همگان بتوانند در آینده از آن استفاده کنند. رئیس دفتر رئیس جمهوری با اشاره به فشارهای تحریمی در سه سال گذشته گفت: امریکاییها همه ابزارها را برای تحمیل این جنگ اقتصادی پیشبینی کردند و گفتند ظرف سه ماه کار نظام تمام میشود و این را براحتی علنی اعلام می کردند. واعظی گفت: دنیا و مردم ما باید بدانند علاوه بر جنگ تحمیلی ۸ ساله نظامی، جنگ تحمیلی اقتصادی سه ساله هم داشتیم و باید این را هم به تصویر بکشیم. چون خودمان در این دوران بودیم متوجه نمیشویم مثل رزمندگان در دوران دفاع مقدس بودند ولی بعدها میبینیم چه زحمتی کشیدهاند. به گفته وی، اگر امروز بتوانیم اسناد تلفیقی فشارهای اقتصادی و کرونا را به تصویر بکشیم برای آیندگان بسیار مفید خواهد بود. در این مراسم از خانوادههای شهیدان قندی، فکوری، نامجو، فیاضبخش، تندگویان و عباسپور قدردانی شد.
به گزارش ایرنا، «محمود واعظی» روز دوشنبه در مراسم افتتاح رونمایی از اسناد نقش دولت در دفاع مقدس در محل کتابخانه ملی کشور گفت: دوران جنگ فضای کشور طور دیگری بود. اگر مثلثی ترسیم کنیم که در رأس آن نیروهای نظامی باشند، دو رأس دیگر آن مردم و مجموعه کارگزاران نظام هستند و کارگزاران نظام همراه مردم در خدمت جنگ بودند. رئیس دفتر رئیس جمهوری با بیان اینکه هدفی که استکبار جهانی با این جنگ دنبال میکرد، از بین بردن انقلاب بود، گفت: باید دید امام خمینی آن روزها با چه وضعیتی تصمیم گرفتند به تهران بیایند و دنیا را مقابل عمل انجام شده قرار دادند. وقتی امام (ره) با استقبال بینظیر وارد تهران شد و عملاً دیگر نمیشد برای از بین بردن انقلاب کاری کنند، برای همین روش نظامی را در پیش گرفتند تا این انقلاب را در همان ماههای اولیه متوقف کنند.
واعظی یادآورشد: اگر امروز میتوانیم در برابر بسیاری از فشارها مقاومت کنیم، یادمان باشد دوره آموزشی بسیار سختی را در هشت سال جنگ تحمیلی طی کردهایم و جوانانی جان خود را کف دست گذاشتند و این بزرگترین فرهنگی است که باید ما، نسل آینده و آیندگان به آن افتخار کنند و هیچ گاه اجازه ندهیم این اعتماد و سرمایه تمام شود و این منبع سرشاری است که میتواند نقشه راه را به نسلهای آینده نشان دهد. این جنگ فرهنگ جدید برای کشور درست کرده است که بر اساس آن در مقابل مشکلات داخلی و دشمنان خارجی میتوانیم بایستیم.
وی با بیان اینکه نقش مردم در کنار نقش دولت باید تبدیل به اسناد شود، گفت: ما باید نقش مردم را هم جمعآوری کنیم. چون جنگ مربوط به همه اقشار بود و متعلق به یک گروه یا قوم خاص نبود و حتی دوران جنگ میگفتند ارمنیها که میآیند خیالمان از کارهای مکانیکی پشت جبهه راحت است. بنابراین اسناد آن هم باید طوری تنظیم شود که همگان بتوانند در آینده از آن استفاده کنند. رئیس دفتر رئیس جمهوری با اشاره به فشارهای تحریمی در سه سال گذشته گفت: امریکاییها همه ابزارها را برای تحمیل این جنگ اقتصادی پیشبینی کردند و گفتند ظرف سه ماه کار نظام تمام میشود و این را براحتی علنی اعلام می کردند. واعظی گفت: دنیا و مردم ما باید بدانند علاوه بر جنگ تحمیلی ۸ ساله نظامی، جنگ تحمیلی اقتصادی سه ساله هم داشتیم و باید این را هم به تصویر بکشیم. چون خودمان در این دوران بودیم متوجه نمیشویم مثل رزمندگان در دوران دفاع مقدس بودند ولی بعدها میبینیم چه زحمتی کشیدهاند. به گفته وی، اگر امروز بتوانیم اسناد تلفیقی فشارهای اقتصادی و کرونا را به تصویر بکشیم برای آیندگان بسیار مفید خواهد بود. در این مراسم از خانوادههای شهیدان قندی، فکوری، نامجو، فیاضبخش، تندگویان و عباسپور قدردانی شد.
رئیس قوه قضائیه:
تصمیم نهایی را قاضی میگیرد نه ضابط
رئیس قوه قضائیه استقلال را بزرگترین نعمت نظام جمهوری اسلامی دانست و با بیان اینکه نظام جمهوری اسلامی ایران امروز مستقلترین نظام در این کره خاکی است، گفت: استقلال امروز ما هم برآمده از آزادی ملت است و هم حافظ این آزادی برای ملت خواهد بود.
به گزارش مرکز رسانه قوه قضائیه، سیدابراهیم رئیسی دیروز در جلسه شورای عالی قوه قضائیه ریشههای مبارزه با فقر، فساد، تبعیض، ظلم و استکبار را در درون انقلاب اسلامی عنوان کرد و گفت: هاضمه جمهوری اسلامی فساد و تبعیض را نمیپذیرد و ضدظلم و ضداستکبار است و قوه قضائیه به عنوان مجری عدالت در کشور، خود را موظف میداند که مصمم و بدون توقف و بدون تبعیض، به مبارزه با فساد بپردازد. رئیسی در بخش دیگری از صحبتهای خود، ضمن تشکر از ضابطین قضایی و دستاندرکاران حوزههای مختلف امنیتی و انتظامی در سراسر کشور که با قوه قضائیه مساعدت و همکاری دارند، گفت: ما به ضابطین خاص و عام در زمینههای کشف جرم، تحقیق، پیگیری و اجرای دستورات قضات و دادستانها، هم اعتماد داریم و هم احترام میگذاریم و در عین حال توصیه و تأکید ما به همه همکاران این است که تصمیمگیری برعهده دادستان و قاضی است.
رئیس قوه قضائیه با تأکید بر این نکته که ضابط باید گزارش خود را در راستای کشف جرم، تحقیق و پیگیری آماده و ارائه کند، اما آن کسی که تصمیم نهایی و قضایی برابر با قانون در رابطه با گزارش را میگیرد، دادستان و قاضی است، گفت: باید با تعلیمات پیگیرانه و مسئولانه از سوی قضات و دادستانها، به نحوی عمل شود که ضابطین در اجرای مأموریتهایشان موفق عمل کنند.
به گزارش مرکز رسانه قوه قضائیه، سیدابراهیم رئیسی دیروز در جلسه شورای عالی قوه قضائیه ریشههای مبارزه با فقر، فساد، تبعیض، ظلم و استکبار را در درون انقلاب اسلامی عنوان کرد و گفت: هاضمه جمهوری اسلامی فساد و تبعیض را نمیپذیرد و ضدظلم و ضداستکبار است و قوه قضائیه به عنوان مجری عدالت در کشور، خود را موظف میداند که مصمم و بدون توقف و بدون تبعیض، به مبارزه با فساد بپردازد. رئیسی در بخش دیگری از صحبتهای خود، ضمن تشکر از ضابطین قضایی و دستاندرکاران حوزههای مختلف امنیتی و انتظامی در سراسر کشور که با قوه قضائیه مساعدت و همکاری دارند، گفت: ما به ضابطین خاص و عام در زمینههای کشف جرم، تحقیق، پیگیری و اجرای دستورات قضات و دادستانها، هم اعتماد داریم و هم احترام میگذاریم و در عین حال توصیه و تأکید ما به همه همکاران این است که تصمیمگیری برعهده دادستان و قاضی است.
رئیس قوه قضائیه با تأکید بر این نکته که ضابط باید گزارش خود را در راستای کشف جرم، تحقیق و پیگیری آماده و ارائه کند، اما آن کسی که تصمیم نهایی و قضایی برابر با قانون در رابطه با گزارش را میگیرد، دادستان و قاضی است، گفت: باید با تعلیمات پیگیرانه و مسئولانه از سوی قضات و دادستانها، به نحوی عمل شود که ضابطین در اجرای مأموریتهایشان موفق عمل کنند.
وزیر ارتباطات:
بستن فضای مجازی دیگر جواب نمیدهد
«بستن فضای مجازی جواب نمیدهد، گاهی چاره کار آزاد کردن فضا است. پهنای باند یک مسأله دستوری نیست. مصرف به ذائقه افراد برمیگردد و نمیتوان نوع مصرف را به کسی اجبار کرد.»
به گزارش ایرنا، محمد جواد آذری جهرمی وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات با بیان مطلب فوق در برنامه «تیتر امشب» گفت: مردم چند شب قبل در فضای مجازی درباره صدای آژیر قرمز صحبت کردند و گفتند در مناطقی صدای آژیر قرمز شنیده و هواپیمایی نیز در آسمان دیده شده است. من همان زمان تلویزیون را روشن کردم و تمام شبکههای تلویزیون را گشتم هیچ کدام از شبکهها درباره چنین چیزی صحبت نمیکردند. پس ازحدود ۳ ساعت دیدم که صداوسیما درباره این آژیر صحبت میکند.وی افزود: زمانی که پای فضای مجازی به میان میآید ساختار عملکردی تفاوت میکند. اگر به شیوه قدیم به این فضا نگاه کنیم، توسعه و پیشرفت نخواهیم کرد. فضای مجازی به اخبار سرعت میبخشد و این راهش نیست که با بستن این شبکهها جلوی راه توسعه را بگیریم. راهش این است که محتوای مناسب ایجاد کنیم و اقدامات و عملکردمان را متناسب با این فضا پیش ببریم.
جهرمی خاطرنشان کرد: مدتی قبل یک گزارش ورزشی پخش شد، مردم دوست داشتند این گزارش را در شبکه داخلی خودمان و با گزارش مجری محبوبشان بشنوند، اما این اتفاق رخ نداد. با همین تصمیم در حالی که میشد این برنامه ترافیک داخلی باشد، اما در شبکه خارجی پخش شد و ترافیک خارجی را به خود اختصاص داد.
وزیر ارتباطات گفت: درباره پهنای باند، دو شکل نگاه وجود دارد. برخی میگویند دولت پهنای باند را افزایش ندهد چون بخش فرهنگی به تناسب آن ارتقا پیدا نکرده است. عدهای میگویند کاری به فرهنگ نداشته باشیم و پهنای باند را بدون درنظر گرفتن این شاخصه توسعه بدهیم. تشکیل مرکز ملی به این دلیل بوده است که در اینباره تصمیم بگیرد.
جهرمی افزود: اما باید بگویم در این بین سازمانهایی هستند که باید فرهنگسازی کنند، اما به جای اینکه بودجه را صرف فرهنگسازی کنند، صرف انتقاد میکنند، اگر افزایش پهنای باند انجام نشده بود در ایام کرونا چطور میتوانستیم آموزش، سلامت و کسب و کار را پیش ببریم؟ نگاه افزایش پهنای باند، بدون در نظر گرفتن ضوابط فرهنگی ذهنیت اشتباهی است، باید جنس فرهنگسازی را تغییر دهیم. دیگر نمیتوان جامعه را با مکانیزم صداوسیما پیش برد، صداوسیما باید خودش را آپدیت کند.
وی درباره امنیت در فضای مجازی گفت: وضع ما از نظر امنیت وضع مناسبی است اما باید دراین زمینه کار کرد، چون تفکر دستاندازی به قدرت ما زیاد است و افرادی وجود دارند که در این حوزه خرابکاری میکنند. باید به این نکته توجه کنیم که فضای مجازی دسترسپذیر است و مورد هجوم قرار میگیرد. ما سپر دفاعی دژفا را اجرایی کردهایم تا جلوی اتفاقات را بگیرد.
آذری جهرمی درباره آخرین وضعیت اتصال روستاها به اینترنت گفت: بیش از ۹۵ درصد روستاهای کشور به شبکه پهن باند متصل هستند. ارزیابیهای مختلف نشان میدهد ایران از نظر تعداد مشترک تلفن همراه و توسعه زیرساختهای ICT بالاترین دسترسی را دارد. البته پوشش روستایی پهنباند هنوز ضریب ۱۰۰ درصدی ندارد و تمام تلاش ما بر این است که تا قبل از پایان دولت، پوشش ۱۰۰ درصدی داشته باشیم.وی افزود: به لطف سرمایهگذاری خوبی که از سال ۹۲ تاکنون در حوزه فناوری انجام شده است، توانستهایم از نظر شاخصهای کیفی و قیمت در بین کشورهایی باشیم که ارزانترین خدمات پهن باند را از نظر پرداختی ارائه میدهند. دررابطه با مقرون به صرفه بودن خدمات نیز رتبه دوم را داریم. آمار دیگری وجود دارد که بر اساس آن توانستهایم رشد ۳۰ درصدی استارتاپها را نیز تجربه کنیم.
در شرایط کرونا ۱۳ میلیون دانشآموز، ۱۴ میلیون دانشجو، یک میلیون معلم، ۱۴۰ هزار استاد دانشگاه داشتیم که بواسطه زیرساختهای ارتباطی در ایام کرونا به تحصیل و آموزش ادامه دادند. اگر عدهای از دانشآموزان به دلایل مختلف مشکلات ارتباطی داشتند نباید آن را به کل کشور تعمیم داد.
جهرمی افزود: البته ما به تمام تصاویری که در شبکههای اجتماعی منتشر شد، توجه و به محل آنها سرکشی کردیم. تصویر از یکی از دانشآموزان روستاهای سیستان و بلوچستان منتشر شد که خانهای با سنگ درست کرده بود تا بتواند در آن نقطه که به اینترنت متصل است مستقر شود و درس بخواند، شخصاً به محل زندگی او مراجعه کردم و روستای آنها به اینترنت متصل شد. در این خصوص مردم هم به ما خیلی کمک کردند. در روستای بشاگرد سه تا چهار گروه جهادی و در سیستان و بلوچستان بزرگان محل و نیروی انسانی برای کمک به ما پیشقدم شدند.
او درباره عدم دسترسی دانشآموزان به سختافزاری مانند تبلت افزود: اکنون سه میلیون دانشآموز به تبلت دسترسی ندارند، هزینه تأمین تبلت برای آنها، ۹ هزار میلیارد تومان است. برخی اعتقاد دارند، تأمین این تبلتها باید برعهده وزارت ارتباطات باشد این در حالی است که بودجه تخصیصی وزارت ارتباطات ۱ هزار و ۶۰۰ میلیارد تومان است، تقریباً یک ششم مبلغی که برای خرید تبلت نیاز است. البته که ما تمام تلاش خودمان را کردهایم تا بتوانیم از اعتبارات، ظرفیت اجتماعی، کمکهای مردمی و اپراتورها برای تأمین تبلت استفاده کنیم اما نیاز گستردهتر از اینهاست و اصلاً به حوزه کاری وزارت ارتباطات برنمی گردد. محمدجواد آذری جهرمی درباره وضعیت شبکه ملی اطلاعات گفت: اکنون بیش از ۸۰ درصد زیرساخت ارتباطی شبکه ملی اطلاعات مستقر است. اگر در بحران شیوع کرونا آموزش، سلامت، خرید و فروش بدون مشکل انجام شد، همگی به علت وجود زیرساخت ارتباطی شبکه ملی اطلاعات بود. اگر سال ۹۲ این بیماری شیوع پیدا میکرد چگونه دوام میآوردیم.وی تأکید کرد: ما در بخش زیرساخت اطلاعاتی مشکلاتی داریم که باید بخش خصوصی با حمایت بخش دولتی آن را پیش ببرد. این بخش را با جدیت پیگیری میکنیم و از بخش باقی مانده زیرساخت اطلاعاتی شبکه ملی اطلاعات بزودی گزارش مکتوب ارائه خواهیم کرد. مرجعی که برای سنجش میزان پیشرفت شبکه ملی اطلاعات وجود دارد، مرکز ملی فضای مجازی است. ما مستندات را منتشر میکنیم تا آنها نظر بدهند. باید تأکید کنم این مرکز در گزارشهای مربوط به زیرساخت ارتباطی خدشهای وارد نکرده است اما درباره اطلاعاتی اختلاف نظرهایی وجود دارد.
وزیر ارتباطات تصریح کرد: دو مرکز امنیت یکپارچه شبکه ملی اطلاعات در دهه فجر و منطقه ویژه ارتباطات و فناوری اطلاعات نیز تا قبل از پایان امسال افتتاح خواهد شد.او درباره قیمت اینترنت گفت: ما با دو مکانیزم به اپراتورها نظارت میکنیم؛ یکی از طریق سامانههایی مانند نت سنج پلاس که کیفیت اپراتوها را از طریق نصب ۶ هزار سنجه نشان میدهد و دیگری سامانه ۱۹۵ که برای ثبت شکایت مردم در نظر گرفته شده است. ابزار نظارتی ما بیش از هر چیزی تذکر و امکانی برای قیاس اپراتورها با یکدیگر است. در گامهای بعدی از تنبیه مالی نیز استفاده میکنیم همانطور که مدتی قبل دو اپراتور قیمت اینترنت را افزایش دادند و ما پس از در نظر گرفتن جریمه برای آنها، قیمت را به قبل برگرداندیم.وی در پایان تأکید کرد: در دولت تدبیر و امید تعداد مشترکین اینترنت از ۴ میلیون به ۷۰ میلیون نفر رسید، اینترنت تثبیت شد، تورم بخش ICT از ۱۱ درصد گذر نکرد و اقتصاد بخش فناوری اطلاعات ۳ برابر شد. اینها بزرگترین اقداماتی است که در حوزه فناوری اطلاعات در دولت تدبیر و امید اتفاق افتاد.
پای درد دل کسبه در آستانه شب عید
دیگر سرچراغی نداریم
مریم طالشی
گزارش نویس
«بازار ما تازه از ساعت شش و نیم هفت شب شروع میشود که به آن اصطلاحاً «سرچراغی» میگویند و تا ساعت ده، ده و نیم شب ادامه دارد. الان آن سرچراغی از ما گرفته شده و همه چون تا ساعت 9 شب باید خانه باشند نهایتاً سعی میکنند ساعت 8 از هر جایی که هستند راه بیفتند تا به خانه برسند. معلوم است که دیگر دنبال خرید نمیروند.»
این را محمد مصطفوی میگوید، یکی از کسبه پاساژی در مرکز تهران. یکی دوهفتهای است که حراج سراسری شروع شده، با این حال به گفته او بازار همچنان خراب است. نه تنها طی فصل نتوانستند فروش خوبی داشته باشند بلکه حراج آخرفصل هم برخلاف سالهای قبل رونقی به کار و کاسبیشان نداده است. مشتریها تک و توک میآیند و جنسها را برانداز میکنند و قیمت میپرسند و میروند. این تازه آخر هفته است که باید اوضاع بهتر باشد. وسط هفته که دیگر همین چند نفر هم نیستند. انگار همه با هم در ماراتنی نفسگیر شرکت دارند و تازه اگر پول داشته باشند و ترافیک قبل ساعت 8 خُلقشان راتنگ نکند هم زمانی برای خرید ندارند. همین هم بازار را کساد میکند و کاسبها را چشم به راه مشتری نگه میدارد.
«ساعت منع تردد را باید اضافه کرد به اینکه وضع اقتصادی مردم هم بد شده و قدرت خریدشان پایین آمده. کسبه یک سال است دائم در فشار و سختی هستند. یعنی از پارسال شب عید که جنس خریدند برای برج 12، عملاً بازار تعطیل شد. برج یک امسال که کلاً تعطیل بود و برج 2 هم نصفه باز بود. بعد از تعطیلات باز کمی اوضاع بهتر شد. البته این مال زمانی است که تا 10 شب باز بودیم. دو هفته هم کلاً تعطیل بودیم و هیچ. الان هم محدودیت زمانی تا ساعت 9 داریم و 8 شب باید تعطیل کنیم. تمام این فشارها جمع شده و کمر کاسبها را خم کرده است.»
مصطفوی این را میگوید و ادامه میدهد: «صاحبان مغازهها هم امسال با توجه به کرونا مراعات که نکردند هیچ، نسبت به تورم تا میتوانستند روی اجارهها کشیدند و هر مغازه بین 3 تا 4 میلیون اجارهاش اضافه شد بدون اینکه فکر کنند کروناست و بازار خراب است و تا ساعت 8 بیشتر نیستیم.پارسال ما نمیدانستیم کرونا قرار است بیاید و برای شب عید جنس زیادی خریده بودیم و روی دستمان ماند و ضرر کردیم. مثلاً زنانهفروشیها مانتویی که شب عید میتوانند بفروشند با مانتویی که برج 3 میفروشند فرق میکند و طبیعی است که آن جنس دیگر روی دستشان میماند و فروش نمیروند. امسال با توجه به این مشکلات تا آنجایی که میتوانیم مغازهها را با حداقل جنس پر میکنیم که فقط مغازه خالی نباشد و بعد باتوجه به روند بازار، هفته به هفته خرید میکنیم. یعنی مقداری خرید میکنیم و اگر بازار بهتر شد، هفته دیگرش دوباره برای خرید میرویم که جنس روی دستمان نماند. از جیب خوردن بهتر از این است که جنس زیادی بخریم و روی دستمان بماند.»
امیرپویا صحرایی، از کسبه مرکز خریدی در شمال شرقی تهران هم میگوید: «کرونا تأثیرات منفی زیادی روی کار ما گذاشته است. تعطیلیها ضربه بزرگی به ما زد و بهخاطر آن خیلی از مردم فقط از سایتها و به صورت آنلاین خرید میکنند. در نتیجه درآمد ما خیلی پایین آمد و ما الان تحت فشار خیلی زیادی هستیم چون بیشتر کاسبها مثل خود من صاحب مغازه نیستند و مغازه را اجاره کردهایم. مغازهدار هیچ وقت اجاره آن مدتی را که پاساژ تعطیل بوده و در قرنطینه بودهایم نبخشیده و اجارهاش را در هر شرایطی تمام و کمال گرفته و این پول فقط از جیب مستأجر میرود. ما الان برای خرید شب عید ترس داریم. واقعاً نمیشود که ریسک کنیم. الان بر اساس آنچه اخبار اعلام میکند شرایط طوری است که تعداد مبتلایان به کرونا رو به صعود است و ما این احتمال را میدهیم که دوباره ممکن است تعطیلی اتفاق بیفتد برای همین نمیتوانیم مثل هرسال خرید زیادی بکنیم و مغازه را پر کنیم. سالهای قبل طوری خرید میکردیم که شب عید مجبور نشویم برای جورشدن جنس دوباره به بازار برویم و خرید کنیم. این برای ما خیلی سخت است و حس خیلی بدی ایجاد میکند. کرونا خیلی کار ما را سخت کرده. الان تا ساعت 8 باز هستیم و همه باید ساعت 9 خانه باشند. در نظر بگیرید مشتری که کارمند باشد، اگر بخواهد برود خانه و یک استراحتی کند و بعدش دنبال خرید برود، واقعاً فرصت نمیکند بنابراین ترجیح میدهد از اینستاگرام و سایتهای دیگر خرید کند که خریدش را بفرستند درِ خانه. اینها تأثیرات بدی روی کار ما گذاشته و امیدوارم هرچه زودتر شرایط خوب شود و واکسن بیاید و اوضاع مردم روبهراه شود. من جوان هایی را میشناسم که با انگیزه و امید کاری را شروع کردند اما متضرر و مجبور شدند خودشان بروند و شاگرد مغازه شوند چون زندگیشان باید اداره شود. ما هم می خواهیم حداقل خرج زندگیمان را دربیاوریم.»
علی زارع از دیگر کسبه مرکز خرید هم دل پری از شرایط دارد: «کسی که قانونگذاری میکند باید درک صحیحی از رفتار جامعه بعد از اجرای قانون داشته باشد. قانونی که دولت برای منع رفت و آمد تصویب کرده، به نوعی با شرایط اقتصادی کشور ناهماهنگ است. در واقع فقط قشر کارمند در آن مدنظر قرار داده شده ولی برای قشر به اصطلاح «بازاری» برنامهای در نظر گرفته نشده است.طبق این برنامهریزی، نیروی کار تا ساعت ۵ بعدازظهر سرکار است و تا ساعت ۹ شب زمان مناسبی دارد تا به تمام برنامههای پیش فرض خودش برسد اما آیا قشر بازاری که باید در همان پیک تعطیلی و فراغت کارمندان به کسب و کار خود برسد هم در این برنامه مورد توجه قرار گرفته است؟ آیا میزان آسیبی که به این قشر وارد میشود را لحاظ کردهاند؟
در همان نگاه اول میتوان فهمید که آسیب اصلی اقتصادی در شرایط کرونا به این دسته مربوط میشود. از یک طرف ساعات اصلی و به اصطلاح پیک کاری خودشان را از دست دادهاند و از طرف دیگر به دلیل هجوم مردم برای رعایت ساعت تعطیلی، بیشتر در معرض بیماری قرار گرفتهاند.به نظر من اگر زمان باز بودن مراکز فروش و بازار را حتی بیشتر از حالت عادی مقرر میکردند مفیدتر بود چون مردم میتوانستند زمانبندی مناسبی برای خرید خودشان داشته باشند.زمانبندی تعطیلی به این شکل مردم را به سمت ازدحام جمعیت سوق میدهد و بعد به اجبار به میهمانی و شبنشینی شبهای عید سوق پیدا میکند و این یعنی خطر آلودگی بیشتر. ما برای شب عید هم چندان امیدوار نیستیم اگر شرایط بخواهد به همین شکل پیش برود. پارسال که شب عید نداشتیم و امسال هم چندان امیدی نیست.»
این روزها برای کسبه دیگر سرچراغی یا سرچراغ مفهومی ندارد. سرچراغی یعنی اول شب و دشت اول و زمانی که کاسبها به اصطلاح گُل فروششان است اما در این بازار خراب دیگر چراغی روشن نیست.
گزارش نویس
«بازار ما تازه از ساعت شش و نیم هفت شب شروع میشود که به آن اصطلاحاً «سرچراغی» میگویند و تا ساعت ده، ده و نیم شب ادامه دارد. الان آن سرچراغی از ما گرفته شده و همه چون تا ساعت 9 شب باید خانه باشند نهایتاً سعی میکنند ساعت 8 از هر جایی که هستند راه بیفتند تا به خانه برسند. معلوم است که دیگر دنبال خرید نمیروند.»
این را محمد مصطفوی میگوید، یکی از کسبه پاساژی در مرکز تهران. یکی دوهفتهای است که حراج سراسری شروع شده، با این حال به گفته او بازار همچنان خراب است. نه تنها طی فصل نتوانستند فروش خوبی داشته باشند بلکه حراج آخرفصل هم برخلاف سالهای قبل رونقی به کار و کاسبیشان نداده است. مشتریها تک و توک میآیند و جنسها را برانداز میکنند و قیمت میپرسند و میروند. این تازه آخر هفته است که باید اوضاع بهتر باشد. وسط هفته که دیگر همین چند نفر هم نیستند. انگار همه با هم در ماراتنی نفسگیر شرکت دارند و تازه اگر پول داشته باشند و ترافیک قبل ساعت 8 خُلقشان راتنگ نکند هم زمانی برای خرید ندارند. همین هم بازار را کساد میکند و کاسبها را چشم به راه مشتری نگه میدارد.
«ساعت منع تردد را باید اضافه کرد به اینکه وضع اقتصادی مردم هم بد شده و قدرت خریدشان پایین آمده. کسبه یک سال است دائم در فشار و سختی هستند. یعنی از پارسال شب عید که جنس خریدند برای برج 12، عملاً بازار تعطیل شد. برج یک امسال که کلاً تعطیل بود و برج 2 هم نصفه باز بود. بعد از تعطیلات باز کمی اوضاع بهتر شد. البته این مال زمانی است که تا 10 شب باز بودیم. دو هفته هم کلاً تعطیل بودیم و هیچ. الان هم محدودیت زمانی تا ساعت 9 داریم و 8 شب باید تعطیل کنیم. تمام این فشارها جمع شده و کمر کاسبها را خم کرده است.»
مصطفوی این را میگوید و ادامه میدهد: «صاحبان مغازهها هم امسال با توجه به کرونا مراعات که نکردند هیچ، نسبت به تورم تا میتوانستند روی اجارهها کشیدند و هر مغازه بین 3 تا 4 میلیون اجارهاش اضافه شد بدون اینکه فکر کنند کروناست و بازار خراب است و تا ساعت 8 بیشتر نیستیم.پارسال ما نمیدانستیم کرونا قرار است بیاید و برای شب عید جنس زیادی خریده بودیم و روی دستمان ماند و ضرر کردیم. مثلاً زنانهفروشیها مانتویی که شب عید میتوانند بفروشند با مانتویی که برج 3 میفروشند فرق میکند و طبیعی است که آن جنس دیگر روی دستشان میماند و فروش نمیروند. امسال با توجه به این مشکلات تا آنجایی که میتوانیم مغازهها را با حداقل جنس پر میکنیم که فقط مغازه خالی نباشد و بعد باتوجه به روند بازار، هفته به هفته خرید میکنیم. یعنی مقداری خرید میکنیم و اگر بازار بهتر شد، هفته دیگرش دوباره برای خرید میرویم که جنس روی دستمان نماند. از جیب خوردن بهتر از این است که جنس زیادی بخریم و روی دستمان بماند.»
امیرپویا صحرایی، از کسبه مرکز خریدی در شمال شرقی تهران هم میگوید: «کرونا تأثیرات منفی زیادی روی کار ما گذاشته است. تعطیلیها ضربه بزرگی به ما زد و بهخاطر آن خیلی از مردم فقط از سایتها و به صورت آنلاین خرید میکنند. در نتیجه درآمد ما خیلی پایین آمد و ما الان تحت فشار خیلی زیادی هستیم چون بیشتر کاسبها مثل خود من صاحب مغازه نیستند و مغازه را اجاره کردهایم. مغازهدار هیچ وقت اجاره آن مدتی را که پاساژ تعطیل بوده و در قرنطینه بودهایم نبخشیده و اجارهاش را در هر شرایطی تمام و کمال گرفته و این پول فقط از جیب مستأجر میرود. ما الان برای خرید شب عید ترس داریم. واقعاً نمیشود که ریسک کنیم. الان بر اساس آنچه اخبار اعلام میکند شرایط طوری است که تعداد مبتلایان به کرونا رو به صعود است و ما این احتمال را میدهیم که دوباره ممکن است تعطیلی اتفاق بیفتد برای همین نمیتوانیم مثل هرسال خرید زیادی بکنیم و مغازه را پر کنیم. سالهای قبل طوری خرید میکردیم که شب عید مجبور نشویم برای جورشدن جنس دوباره به بازار برویم و خرید کنیم. این برای ما خیلی سخت است و حس خیلی بدی ایجاد میکند. کرونا خیلی کار ما را سخت کرده. الان تا ساعت 8 باز هستیم و همه باید ساعت 9 خانه باشند. در نظر بگیرید مشتری که کارمند باشد، اگر بخواهد برود خانه و یک استراحتی کند و بعدش دنبال خرید برود، واقعاً فرصت نمیکند بنابراین ترجیح میدهد از اینستاگرام و سایتهای دیگر خرید کند که خریدش را بفرستند درِ خانه. اینها تأثیرات بدی روی کار ما گذاشته و امیدوارم هرچه زودتر شرایط خوب شود و واکسن بیاید و اوضاع مردم روبهراه شود. من جوان هایی را میشناسم که با انگیزه و امید کاری را شروع کردند اما متضرر و مجبور شدند خودشان بروند و شاگرد مغازه شوند چون زندگیشان باید اداره شود. ما هم می خواهیم حداقل خرج زندگیمان را دربیاوریم.»
علی زارع از دیگر کسبه مرکز خرید هم دل پری از شرایط دارد: «کسی که قانونگذاری میکند باید درک صحیحی از رفتار جامعه بعد از اجرای قانون داشته باشد. قانونی که دولت برای منع رفت و آمد تصویب کرده، به نوعی با شرایط اقتصادی کشور ناهماهنگ است. در واقع فقط قشر کارمند در آن مدنظر قرار داده شده ولی برای قشر به اصطلاح «بازاری» برنامهای در نظر گرفته نشده است.طبق این برنامهریزی، نیروی کار تا ساعت ۵ بعدازظهر سرکار است و تا ساعت ۹ شب زمان مناسبی دارد تا به تمام برنامههای پیش فرض خودش برسد اما آیا قشر بازاری که باید در همان پیک تعطیلی و فراغت کارمندان به کسب و کار خود برسد هم در این برنامه مورد توجه قرار گرفته است؟ آیا میزان آسیبی که به این قشر وارد میشود را لحاظ کردهاند؟
در همان نگاه اول میتوان فهمید که آسیب اصلی اقتصادی در شرایط کرونا به این دسته مربوط میشود. از یک طرف ساعات اصلی و به اصطلاح پیک کاری خودشان را از دست دادهاند و از طرف دیگر به دلیل هجوم مردم برای رعایت ساعت تعطیلی، بیشتر در معرض بیماری قرار گرفتهاند.به نظر من اگر زمان باز بودن مراکز فروش و بازار را حتی بیشتر از حالت عادی مقرر میکردند مفیدتر بود چون مردم میتوانستند زمانبندی مناسبی برای خرید خودشان داشته باشند.زمانبندی تعطیلی به این شکل مردم را به سمت ازدحام جمعیت سوق میدهد و بعد به اجبار به میهمانی و شبنشینی شبهای عید سوق پیدا میکند و این یعنی خطر آلودگی بیشتر. ما برای شب عید هم چندان امیدوار نیستیم اگر شرایط بخواهد به همین شکل پیش برود. پارسال که شب عید نداشتیم و امسال هم چندان امیدی نیست.»
این روزها برای کسبه دیگر سرچراغی یا سرچراغ مفهومی ندارد. سرچراغی یعنی اول شب و دشت اول و زمانی که کاسبها به اصطلاح گُل فروششان است اما در این بازار خراب دیگر چراغی روشن نیست.
هـاتف علیمردانی در گفتوگو بـا جواد طوسی از «ستاره بازی» گفته است
ترومای مهاجرت از مرگ عزیز تلختر است
«ستاره بازی» نهمین فیلم هاتف علیمردانی است. پساز «راز دشت تاران» که به حوزه کودک اختصاص داشت اغلب آثار این فیلمساز پرکار از «به خاطر پونه» تا «آباجان» درباره خانواده و اجتماع است. او پساز «کلمبوس» برای دومین بار به مصایب مهاجرت پرداخته است. علیمردانی در این فیلم بحرانهای زندگی یک خانواده ایرانی را در غربت روایت میکند. نقطه مرکزی این بحران، اعتیاد صبا دختر خانواده است. آنطور که علیمردانی میگوید قصه فیلم بر اساس صداهای ضبط شدهای است که دختر جوانی برای روانپزشک اش فرستاده است. بخشهایی از فیلم در خارج از کشور فیلمبرداری شده است و علاوه بر بازیگران ایرانی همچون فرهاد اصلانی، ملیسا ذاکری، علی مصفا و شبنم مقدمی، مایکل مدسن بازیگر فیلمهای مطرحی چون «بیل را بکش1»، «بیل را بکش2»، «سگهای انباری»، «هشت نفرت انگیز» کوئنتین تارانتینو هم در آن ایفای نقش کرده است. همچنین مارشال منش بازیگر ایرانی-امریکایی که در فیلمهای مطرحی چون «دزدان دریایی کارائیب» بازی کرده در این فیلم حضور دارد.
پس از تجربه اولت در سینمای کودک و نوجوان (راز دشت تاران) و پرداختن به حوزه خانواده که از «به خاطر پونه» شروع شد و تا «آباجان» ادامه داشت، در دو فیلم اخیرت «کلمبوس» و «ستاره بازی» سراغ موضوع مهاجرت رفتهای. دلیل گرایش به این دنیای معلق که با مهاجرت بار ترکیبی پیدا میکند، چیست.
فیلمهای من از تجربههای شخصی و نگاهم به محیط اطراف نشأت میگیرد. اتفاقاتی که من را خوشحال کرده یا آزار داده یا خاطرهای که در ذهنم باقی مانده به سوژه و کانسپت فیلمهایم تبدیل میشود.
میخواهی بگویی همپای شرایط اجتماعی که دائم در حال تغییر و تبدیل است، کانون خانواده هم بیتأثیر در انتخابهای بعدیات نیست.
حتماً همین طور است. خیلی وقتها فیلمها فضای شخصی و خصوصی خودم نسبت به محیط اطرافم است. شاید قصهها واقعی نباشند اما بار دراماتیک شخصیتها از شخصیت واقعی خودم وارد قصه میشوند. معمولاً آدمهایی که من را تحت تأثیر قرار دادهاند یا به دلیلی آدمهای مهمی برایم بودهاند وارد سینمایم میشوند. سوژه «ستاره بازی» از چندین صوت و تصویر که از دوستی روانپزشک به دستم رسید، آمد. سعی کردم به شخصیتی که واقعاً وجود داشت وفادار بمانم و به او که حالا دیگر حضور نداشت نزدیک شوم.
یعنی همان شخصیت محوری قصه؟
بله.
پیش از این در «کلمبوس» هم به موضوع مهاجرت پرداخته بودی. بهنظر میرسد در فیلم تازهات آدمها در سیر انتقالی تاریخی اجتماعی کاملاً از جامعه خودشان کنده شدهاند و خواستی آنها را در محیط غربت ارزیابی کنی.
دقیقاً مثل تجربه خودم در مهاجرت میماند. «ستاره بازی» آن چیزی است که در محیط اطرافم دیدم. غرض سیاهنمایی یا ترسیم تصویری دور از واقعیت نیست. بواقع فضای خصوصی و شخصی شخصی خودم است در جغرافیایی که نمیشناسم. اگر «آباجان» را ساختم 20 سال در آن محیط بزرگ شدم. «کوچه بینام» 20 سال کنار گوشم نفس کشیده است. برای پرداخت هر موضوعی باید آدمهایش را بشناسم اگر با نگاه درست و دقیق و تحقیق نباشد شخصیتها مقوایی و بیتأثیر خواهند بود. در این فیلم من اصلاً وارد خانه کلارک نمیشوم چون او را نمیشناسم. وقتی فیلم اجتماعی میسازی و رویکرد ناتورالیستی داری باید از چیزی صحبت کنی که وجود دارد حتی اغراقها در ساختار واقعیت را تخطئه میکند.
در تداوم و گذر از آزمون و خطاها، سمت و سویت نسبت به گرامر سینما چیست. آیا مبتنی بر نگاه جاهطلبانهای است که میخواهد عرصههای حرفهایتری را تجربه کند. سینمای بومی و اقلیمی با حد و ظرفیتی که برای کارگردانی مثل تو میدان عمل قائل شده کفایت مذاکرات است و لزوماً باید حوزههای گستردهتر را تجربه کنی؟
به لحاظ مفهوم بحثی نیست اما به لحاظ ساختار و تکنیک حداقل در فیلم «ستاره بازی» پی بردم که خیلی جا برای تجربه کردن دارم. من 8 فیلم در ایران ساختهام و شروع فیلمبرداری دغدغه جدی نیست. فارغ از خوب و بدش، ما هیأتی و دوستانه کار میکنیم و بسیاری از ارتباطات بوروکراسی را نمیشناسیم. پروداکشن و پست پروداکشن و... کاملاً جدی و حرفهای است و ما در آن بشدت لنگ میزنیم. اینکه فیلمهای ما آپارتمانی شده برای آن است که ساخت و ساز از سینمای ایران رخت بربسته است. نمیخواهم از بلک باستر هالیوودی با آن عظمت جدیاش مثال بزنم اما آنها حتی برای فیلم اجتماعی هم پروداکشنهای بسیار بزرگ حرفهای دارند. از علی سرتیپی ممنونم. شرایط تولید چنین کاری که به لحاظ قاعده و قانون در سینمای ایران حریف ندارد سخت است. با نگاه اکران هیچ تهیهکنندهای پشت این فیلم نمیایستاد اما او آمد و با سعه صدر حدود یک سال و هشت ماه پای کار ایستاد. آزمون و خطاها آنقدر زیاد شده بود که گاهی فکر میکردم دارم فیلم اولم را میسازم. مثلاً حتی آفیش کردن بازیگری مثل مایکل مدسن بازیگر محبوب تارانتینو (بیل را بکش، سگهای انباری، هشت نفرتانگیز و...) با سیستمهای ما نمیخواند. قبل از او با ریچارد گیر به توافق رسیده بودیم اما خوشحالم که در نهایت با مدسن کار کردیم. او خیلی به شخصیت قصه نزدیکتر است. میتوانستم از مایکل مدسن استفاده بیشتری کنم اما ترجیح ام این بود که از او در همان جایگاهی که لازمه نقش بود استفاده کنم. مارشال منش (دزدان دریایی کارائیب) هم بازیگر خوبی است و در فیلمهای مهم زیادی حضور داشته است.
به اهمیت و نقش انکارناپذیر تهیهکننده اشاره کردی. در سیر تاریخی این 4 دهه که تفکر و مدیریت غالب دولتی بر مناسبات حاکم بر عرصه فیلمسازی چنبره زده است موقعیت استثنایی افرادی مثل علی سرتیپی چقدر میتواند این شرایط ناکارآمد را تغییر داده و فضا را به سمتوسوی حرفهایتر سوق دهند تا وجه هنر صنعت در سینمای ما لااقل در چرخه حداقلی تولید سالانه موضوعیت پیدا کند.
به خوب و بد آثارم کاری ندارم ولی حداقل شما میتوانید گواهی بدهید که در تمام این سالها از چرخه سالم سینما ارتزاق کردهام و هیچ وقت نگذاشتم پولهای کثیف وارد سینمایم شود. بجد نسبت به سرمایهای که وارد فیلمهایم میشود، حساسم. تمام کسانی که در فیلمهایم بازی کردهاند با نگاه به سینمای مستقل آمدهاند. در هیچ کدامشان از دستمزدها و هزینههای شگرف خبری نبود. اگر قرار بود «ستاره بازی» با چنین دستمزدهایی ساخته شود سر به فلک میکشید. در عصر ظهور تهیهکنندههای کج و کولهای که وارد سینما شدند و چه دردسرهایی که درست نکردند تهیهکنندههایی مثل علی سرتیپی که از دل سینما آمدهاند غنیمت بزرگی برای سینما هستند. فقط بحث تولید فیلم نیست، در زمینه پخش و سینماسازی و... تأثیر این آدمها مشهود است.
و البته این ماجرا سوءتفاهم هم ایجاد کرده و برای برخی از همکارانش در حوزه رقابتی تولید و پخش اسم علی سرتیپی با یک مونوپولیسم همراه است.
اگر فیلم من بد باشد بالطبع پخش کنندهای مثل علی سرتیپی حق دارد که آن را انتخاب نکند. این رابطه دو طرفه است و بالعکس آن هم صحت دارد. فارغ از تأثیری که او با سینماسازی ایجاد کرده است ببینید در همین جشنواره امسال پشت چه فیلمهایی ایستاده است. اهل شواف نیست. خودش از دستیار تولیدی شروع کرده و به تهیهکنندگی سینما رسیده است. بهجای اینکه قدردان این آدمها باشیم تا تکثیر شوند طوری برخورد میکنیم که دلزدهشان کنیم و کنار بکشند و چهار آدم کج و کوله جایگزین شان شوند.
سوق پیدا کردن هاتف علیمردانی به ساخت فیلمهایی مثل «کلمبوس» و «ستاره بازی» ناشی از دلسردی و سرخوردگی در حوزه فیلمسازی عمومی و داخلی است. برخی از تجربیات تو قبل از «کلمبوس» از جمله «هفت ماهگی» میتواند نمونه عینی یا مصداق واقعی این مدعا باشد.
نه واقعاً این طور نیست. وقتی تولیدات سینماییتان زیاد شود بدشانسی هم سراغ تان میآید. با اتفاقاتی که سر فیلم افتاد از جمله تصادف باران کوثری اگر امروز در تجربه «هفت ماهگی» بودم حتماً فیلم را متوقف میکردم. «هفت ماهگی» یکی از بهترین فیلمنامههای من بود. قصه مادر مردهای که بچه زنده به دنیا میآورد. بهخاطر نبود باران کوثری، مجبور شدم یکسری سکانسها را حذف کنم و سکانسهای تازه اضافه کنم. ماهیت داستان تغییر کرد. اگر چه فیلم فروش کرد اما نتیجه کار چندان دلچسب من نبود. در عین حال یاد گرفتم هیچ چیز ارزشمندتر از شرافت سینمای مستقل نیست. «هفت ماهگی» با یک میلیارد و هفتصد میلیون تولید شد در حالی که «کوچه بینام» 9 ماه قبل از آن با 670 میلیون تومان تولید شده بود. چه المانی در «کوچه بینام» هست که در این فیلم نیست؟ «هفت ماهگی» با پول تولید شد و «کوچه بینام» با شرافت سینمای مستقل.
من هنوز به جواب مورد نظرم نرسیدم. سینمای اجتماعی که تو تجربه کردی و «کوچه بینام» نمونه موفق آن بود میتوانست خالق اثر را در ادامه مسیر به یک تشخص برساند اما عملاً این اتفاق نیفتاد. آیا قالبی که برای این شکل اجرا و بیان سینمای اجتماعی در کانون خانواده پایهریزی کردی تو را ارضا نکرد یا اینکه عوامل بازدارنده بیرونی تزاحم ایجاد کرد.
هرفیلم خوبی که بسازی این خطر را دارد که فیلمساز در پشت آن قائم شود و جرأت ساخت فیلم بعدی را پیدا نکند. من این ترس را از خودم گرفتم. حداقل تا قبل از «ستارهبازی» به مدت 10 سال هر سال یک فیلم ساختم. همیشه نمیتوانی بهترین اثرت را بسازی. پایین و بالا دارد. در عین اینکه من واقعاً برای هیچ کدام از فیلمهایم کم نگذاشتم. سر همین «ستاره بازی» اگر کمی کم آورده بودم به تجربه تلخی منجر میشد. ما به ایران آمدیم تا با گروه کوچکتری برگردیم و دوباره فیلمبرداری را شروع کنیم اما با پاندمی کرونا همزمان شد، پروازها بسته شد و ویزای تمام عواملی که میخواستیم کنسل شد. آن هم در شرایطی که 35 دقیقه از فیلم من باقی مانده بود. سه ماه و نیم تمام راه میرفتم و فکر میکردم که چه راهکاری برای حل این مشکل وجود دارد. خدا رو شکر با کمی بالا و پایین مشکل حل شد. اتفاقات بسیار عجیبی افتاد و من کلکهای سینما را یاد گرفتم. کارهایی کردم که تا به حال تجربه نکرده بودم. لوکیشنی که وجود نداشت را بازسازی و ایرادهای کارم را برطرف کردم. یاد گرفتم از ساخت دکور نترسم. یکی از ایرادهای کار من پیدا نکردن لوکیشنی بود که تصورش را داشتم. بهعنوان یک مؤلف در ذهنم لوکیشنی را میساختم که هیچ وقت نمونه عینی آن را پیدا نمیکردم. تمام ذهنیتم به هم میریخت و مجبور بودم پسندهایم را تغییر بدهم و این ضربه بسیار بزرگی به روابط و آدم هایی میزد که در قصه زندگی میکردند. با «ستاره بازی» جرأت ساخت دکور را پیدا کردم.
در «ستاره بازی» آنچه در ابتدای امر نگاه مخاطب را جلب میکند، صبا شخصیت محوری قصه است؛ زنی در وضعیت خاکستری که نقطه آسیبپذیر آن، کانون خانواده است. به نظر میرسد سعی کردهای این شخصیتپردازی را به بیان سینمایی تبدیل کنی. دوگانگیای که برای این شخصیت در نظر گرفتی انگار زیباشناسی فیلمات میشود و در عین حال در قسمتهای مختلف، بیان و اجرای موتیفگونه را در دستور کار قرار میدهد.
همانطور که گفتم این شخصیت بر اساس صداها و تصاویری که از دوست روانپزشکم دریافت کردم، شکل گرفت. نوع تعریف این آدم مهم بود. شخصیتی که میتوانست تبدیل به آدمی شود که دوستش نداشته باشی چون کار بدی نیست که این آدم نکند ولی...
در عین حال میتواند سمپاتیک هم باشد.
بله. یعنی مرز بین این که آدم بدی باشد یا آدم خوبی که کار بد میکند و این که چگونه بتوانم ساسپند اتفاق را با تعلیق پیوند بدهم، مرز باریکی بود. چون سینمای «ستاره بازی» سینمای اتفاق نیست. در فیلمهای من با فاجعه و اتفاق بزرگی که بتواند بیننده را میخکوب کند مواجه نمیشوید. خط صاف و مشخصی از یک زندگی را تعریف میکنم و باید بستر آن را طوری سنگلاخی کنم که بیننده دنبالش کند. در تمام این سالها با این تعلیقها بازی کردهام. گاهی ناموفق بودهام و گاهی در گرهگشایی به هوش آدمها فکر کردهام؛ به این که اکت داستان باید کجا قرار بگیرد که بینندهای با درجه هوشی بالاتر متوجه بشود. در «ستاره بازی» هم اینگونه کار کردم. چند سکانس که در فیلمنامه متفاوت بود را در پست جا به جا کردیم. باید از تدوینگر فیلم امیر علی پرور تشکر کنم. از ابتدای فیلمنامه با هم صحبت کردیم و یواش یواش ذهن من را تدوینیتر کرد. چند سال همکاری مستمر باعث شده زبان هم را بفهمیم. بارها سر فیلمبرداری دعوایمان میشود. سر و کله هم میزنیم. از دست هم ناراحت میشویم اما در پایان اثر نهایی را دوست داریم. بخش بزرگی از گروه من ثابت است و فیلم به فیلم با هم بزرگ شدیم. هیچ وقت سعی نکردم رابطهمان از رفاقت نقادانه خارج شود. بزرگترین منتقدهای من همین بچههایی هستند که همیشه با هم کار کردیم.
یعنی این انعطافپذیری را داری که انتقاد بشنوی.
بارها و بارها با خودم جنگیدم که این را از خودم نگیرم. فیلمسازانی که آدمهای مجیزگو را نزدیک خودشان حفظ میکنند، اتفاق خطرناکی برای کارنامه کاریشان است. آدم باید نقد بشنود تا ایرادهایش را برطرف کند و به خودش غره نشود. همیشه با پایان کار تصور میکنم بهترین فیلمام را ساختهام اما وقتی در جشنواره شرکت میکنم یا بازخوردها را میگیرم تازه میفهمم کارم کجا قرار دارد. 5 الی 6 ماه بعد هم بهنظرم سادهلوحانه میرسد و آنجاست که ایده کار بعدی زاییده میشود.
این که شخصیت محوریات صبا هم راوی باشد و هم یکی از قربانیان اصلی این کانون فروپاشی آیا به شکل غیرمستقیم به نگاه نقادانه تو بر نمیگردد؟ در اغلب کارهایت به موجودیت و جایگاه خانواده پرداختهای که در دور و تسلسل تاریخی که جامعه ایرانی تجربه کرده هر چقدر جلوتر رفته آسیب پذیرتر هم شده است. یک جا به شکل آرمانی و نوستالژیک در شمایل قرص و محکم این خانواده را در پایگاه اخلاقی هویتمند در شخصیت «آباجان» میبینیم که انگار حسرت فقدانش را میخوری اما هر چقدر جلوتر میروی این فروپاشی مهلکتر میشود و با آثار و تبعات بیشتری توأم است. صبا کاملاً در مقابل آباجان قرار میگیرد. آن آدم نوستالژی انگار هویتی ناپیدا یافته و در هزارتوی مهلک برای حفظ جایگاه خودش در جامعهای که اسمش غربت است، دست و پا میزند.
بهنظرم محکمترین و عمیقترین کانونی که انسان را میسازد خانواده است. 90 درصد نابسامانیها از کانون خانوادههایی میآید که روابط درست برایشان تعریف نشده است. تمام شکستها، خاطرات بد و اتفاقاتی که برای یک جوان تکرار میشود از کودکی میآید. خانواده نه در ایران بلکه در جهان معنای کلاسیک خودش را دارد از دست میدهد. من در کودکی در خانه حیاط دار در کنار خواهرها و برادرهایم زندگی میکردم اما الان بچه خود من تنهاست. خواهر و برادری ندارد. این نوع ارتباط را از دست داده است. فارغ از آن، کژیها و ناراستیهای زیادی را در روابط تجربه میکند. اگر من درباره مهاجرت صحبت میکنم بهخاطر آن است که تروما(ضربه) مهاجرت از مرگ عزیز بدتر است. خانوادههای بسیاری در مصاف با مهاجرت دوام نمیآورند. من به راحله «ستاره بازی» ایراد نمیگیرم. بیمار است. از این رابطه آزار میبیند. من به هانیه «بهخاطر پونه» ایراد نمیگیرم به خاطر این که رابطه مریضی را تجربه میکند. به حامد بهداد «هفت ماهگی»هم همین طور. روابط بیمار است؛ بخصوص که ما ایرانیها بلد نیستیم حرفمان را بزنیم.
یعنی معتقدی این زمینه ارتباطی به گسست تبدیل شده است.
بله. دلایل مختلف باعث شده خانواده دیگر آن قدرت و تحکم قبل را نداشته باشد. لنگی که خانواده میزند، امواجش سالیان سال بچهای که در آن رشد کرده را در بر میگیرد. بچه دروغ، خیانت، اعتیاد و... را از کجا یاد میگیرد؟ از همان خانوادهای که در آن بزرگ شده است.
این خانواده در «ستاره بازی» دچار پراکندگی عجیب و غریبی شده است. از یک جایی به بعد مادر غیب میشود و همین نکته ممکن است از زاویه دید مخاطب بهعنوان ایراد تلقی شود. پدر تلاش مذبوحانهای برای حفظ پایههای اخلاقی و عرفی دارد و میخواهد نقطه تلاقی و وصل با جامعه اقلیمی و زادگاهش را حفظ کند. در عین حال دختر خانواده در اغتشاش ذهنی و پریشانی موقعیت معاصر خودش را به نمایش میگذارد. اینها چقدر با مقوله مهاجرت هم عرض است.
ترومای مهاجرت در «ستاره بازی» آلارم اجتماعی است. آرمان شهر و مدینه فاضلهای از بیرون ایران ساخته میشود و تصور این است که با عبور از این مرزها وارد بهشت میشوی. اما تمام این زیباییها و جذابیتهای بصری بعد از یکی دو ماه رنگ میبازد و تو با واقعیت جامعه روبهرو میشوی. بزرگترین مشکل تو این است که بچه 10 الی 12 سالهات رهبر خانواده میشود. بیشتر از تو میفهمد و بیشتر از تو میداند. تو که در جامعه قبلی برای خودت کسی بودی اینجا دیگر هیچی نیستی، میافتی گوشه خانه و قدرت و صلابت پدرانه را نداری. رابطه زن و شوهری هم اینجا تعریف دیگری دارد.
میخواهی بگویی حفظ پایههای سنتی که در یک جامعه دیگر جواب نمیدهد میتواند به استبداد بعدی تبدیل شود.
بجد میگویم تمام پدرهایی که بالای سن 35 سالگی مهاجرت کردند همگی غمگین و ناراحت هستند. من در امریکا زندگی میکنم. تا شما بخواهی با موقعیت هماهنگ شوی، به زبان آنها حرف بزنی، جغرافیای خودت را فراموش کنی و دوستان خودت را پیدا کنی حداقل 10 سال زمان میخواهد. به شخصه باورم این است که هرکسی در هر شهری مدرسه نرفته باشد مال آنجا نمیشود. من هرکاری کردم تهرانی نشدم چون در زنجان مدرسه رفته بودم اما خواهرهایم در تهران درس خواندند و تهرانی شدند. وقتی در جایی که زبانت و همه نقطه نظراتت یکی است نمیتوانی خودت را تطبیق بدهی چگونه ممکن است با جامعهای که تمام سلایقش متفاوت است خودت را تطبیق بدهی. ممکن است به من بگویید پس چرا خودت مهاجرت کردی. اتفاقاً آدمی که تجربه کرده، از پس تجربهای که داشته میتواند به تو بگوید چه کاری را بکن یا نکن. اگر این تصویر را داشتم حتماً اتفاق دیگری برای من میافتاد. نکته دردناک اینجاست که برای بسیاری تمام درها بسته میشود. ارتباطات را قیچی میکنند و راهی برای بازگشت باقی نمیماند. من افراد زیادی را دیدهام که در تنهایی و غربت رنج میکشند اما نمیتوانند برگردند. چون مسیر پشت سرشان را خراب کردهاند. حرفم این است که اگر میخواهید مهاجرت کنید بدانید که چه اتفاقی در انتظارتان است. بدان که خیابان هالیوودی که از آن حرف میزنند مارکتینگ است و واقعیت چیز دیگری است. بله شما به آموزش و بهداشت بهتر دسترسی داری و میتوانی ماشین بهتری سوار شوی ولی در عوض اقوامت را نداری. آدمهای دور و برت را نداری. من میتوانم کنار شما بنشینم و ساعتها راجع به عمق زندگی صحبت کنم اما آنجا تمام صحبتهایت با آدمها در سطح باقی میماند. انگلیسیات هم که فول باشد حرفی نداری، خاطره و علایق مشترکی نداری.
در عین حال نگاه و حس آرمانی در فیلمت مشهود است انگار میخواهی بین فرهنگها آشتی ایجاد کنی. آن شهروند امریکایی پرخاشگر که هر گونه ورود عاطفی به حوزه استحفاظی خودش را پس میزند بتدریج انعطاف مییابد.
سیر تحول آدمها در طول فیلم را دوست دارم. قصه فیلمهای من معمولاً در تاریهای کوچک چند هفتهای و چند ماهه تعریف شده است. قصه این فیلم در 12 سال تعریف میشود و این اجازه را به من میدهد که سیر تحول و تغییر را نشان بدهم. در عین حال سخره گرفتن رابطه بین دو کشور هم برای من بامزه بود. این دو آدم فارغ از همه مشکلاتی که داشتند بالاخره توانستند با هم رفیق شوند.
این تغییر من را یاد گرن تورینو کلینت ایستوود میاندازد.
اتفاقاً در ذهنم بود. تنها چیزی که من به قصه صبا اضافه کردم همین خانواده است. ارتباط این آدم با شرایط آنجا را از شخصیت قصه کلینت ایستوود وام گرفتم. آدم قصه من به این آدم خیلی نزدیک بود.
از ناحیه برخی از مخاطبان فیلم ممکن است این سؤال پیش بیاید که چرا پایانبندی تصویرت اینقدر تلخ اندیشانه است؟
من تصویر واقعی را بیان کردم. از خودم روایت نساختم. مستند است. روایت قصه دختری را تعریف کردم که واقعاً وجود داشته و زندگی کرده است.
در عین حال تمام پایانبندیهایت سوررئال هم است.
هیچ وقت تصمیم این نبوده که تمام پایانبندیهایم این شکلی باشد. معمولاً مرگ یا تولدی در پایان فیلمام وجود دارد. مقوله مرگ و تولد شاعرانگیای دارد که در فضای رئال نمیتوانم تصویرش کنم.
هویت و شناسنامهدار شدن تو در جامعهای رقم خورده که با همه بحرانها حال و هوای خودش را دارد از «به خاطر پونه» تا همین «هفت ماهگی» و در فیلم «کلمبوس» هم حالت بینابینی در جامعه خودت و آن طرف است. هاتف علیمردانی که در کارهایش با ساختار اجتماعی و جامعه ملتهب به صور مختلف سر و کار داشته آیا قرار نیست دوباره به همین جامعهای برگردد که همچنان به شکل بیرحمانهای این التهابات اجتماعی را تجربه میکند. اگر بخواهیم چراغ این سینمای اجتماعی را روشن نگه داریم افرادی مثل تو باید باشند که این نقطه دید نگران و در عین حال دلسوزانهشان را متوجه این طبقه اجتماعی ناهمگون کنند.
در «ستاره بازی» هم دغدغهام مردم سرزمینام بود. من در بین این مردم کار کردم و آنها را میشناسم. هر وقت به ایران میآیم با وسیله نقلیه شخصی تردد نمیکنم تا ارتباطم را با مردم حفظ کنم. ارتباطم که با مردم قطع شود و نتوانم آنها را ببینم دیگر نمیتوانم فیلم بسازم. بنابراین تمام آرزوها و اهدافم در این سرزمین اتفاق میافتد. اگر هم آنجا تجربههایی میکنم برای یادگیری بیشتر است. حتماً در آینده نزدیک دوباره در ایران فیلم خواهم ساخت.
پس از تجربه اولت در سینمای کودک و نوجوان (راز دشت تاران) و پرداختن به حوزه خانواده که از «به خاطر پونه» شروع شد و تا «آباجان» ادامه داشت، در دو فیلم اخیرت «کلمبوس» و «ستاره بازی» سراغ موضوع مهاجرت رفتهای. دلیل گرایش به این دنیای معلق که با مهاجرت بار ترکیبی پیدا میکند، چیست.
فیلمهای من از تجربههای شخصی و نگاهم به محیط اطراف نشأت میگیرد. اتفاقاتی که من را خوشحال کرده یا آزار داده یا خاطرهای که در ذهنم باقی مانده به سوژه و کانسپت فیلمهایم تبدیل میشود.
میخواهی بگویی همپای شرایط اجتماعی که دائم در حال تغییر و تبدیل است، کانون خانواده هم بیتأثیر در انتخابهای بعدیات نیست.
حتماً همین طور است. خیلی وقتها فیلمها فضای شخصی و خصوصی خودم نسبت به محیط اطرافم است. شاید قصهها واقعی نباشند اما بار دراماتیک شخصیتها از شخصیت واقعی خودم وارد قصه میشوند. معمولاً آدمهایی که من را تحت تأثیر قرار دادهاند یا به دلیلی آدمهای مهمی برایم بودهاند وارد سینمایم میشوند. سوژه «ستاره بازی» از چندین صوت و تصویر که از دوستی روانپزشک به دستم رسید، آمد. سعی کردم به شخصیتی که واقعاً وجود داشت وفادار بمانم و به او که حالا دیگر حضور نداشت نزدیک شوم.
یعنی همان شخصیت محوری قصه؟
بله.
پیش از این در «کلمبوس» هم به موضوع مهاجرت پرداخته بودی. بهنظر میرسد در فیلم تازهات آدمها در سیر انتقالی تاریخی اجتماعی کاملاً از جامعه خودشان کنده شدهاند و خواستی آنها را در محیط غربت ارزیابی کنی.
دقیقاً مثل تجربه خودم در مهاجرت میماند. «ستاره بازی» آن چیزی است که در محیط اطرافم دیدم. غرض سیاهنمایی یا ترسیم تصویری دور از واقعیت نیست. بواقع فضای خصوصی و شخصی شخصی خودم است در جغرافیایی که نمیشناسم. اگر «آباجان» را ساختم 20 سال در آن محیط بزرگ شدم. «کوچه بینام» 20 سال کنار گوشم نفس کشیده است. برای پرداخت هر موضوعی باید آدمهایش را بشناسم اگر با نگاه درست و دقیق و تحقیق نباشد شخصیتها مقوایی و بیتأثیر خواهند بود. در این فیلم من اصلاً وارد خانه کلارک نمیشوم چون او را نمیشناسم. وقتی فیلم اجتماعی میسازی و رویکرد ناتورالیستی داری باید از چیزی صحبت کنی که وجود دارد حتی اغراقها در ساختار واقعیت را تخطئه میکند.
در تداوم و گذر از آزمون و خطاها، سمت و سویت نسبت به گرامر سینما چیست. آیا مبتنی بر نگاه جاهطلبانهای است که میخواهد عرصههای حرفهایتری را تجربه کند. سینمای بومی و اقلیمی با حد و ظرفیتی که برای کارگردانی مثل تو میدان عمل قائل شده کفایت مذاکرات است و لزوماً باید حوزههای گستردهتر را تجربه کنی؟
به لحاظ مفهوم بحثی نیست اما به لحاظ ساختار و تکنیک حداقل در فیلم «ستاره بازی» پی بردم که خیلی جا برای تجربه کردن دارم. من 8 فیلم در ایران ساختهام و شروع فیلمبرداری دغدغه جدی نیست. فارغ از خوب و بدش، ما هیأتی و دوستانه کار میکنیم و بسیاری از ارتباطات بوروکراسی را نمیشناسیم. پروداکشن و پست پروداکشن و... کاملاً جدی و حرفهای است و ما در آن بشدت لنگ میزنیم. اینکه فیلمهای ما آپارتمانی شده برای آن است که ساخت و ساز از سینمای ایران رخت بربسته است. نمیخواهم از بلک باستر هالیوودی با آن عظمت جدیاش مثال بزنم اما آنها حتی برای فیلم اجتماعی هم پروداکشنهای بسیار بزرگ حرفهای دارند. از علی سرتیپی ممنونم. شرایط تولید چنین کاری که به لحاظ قاعده و قانون در سینمای ایران حریف ندارد سخت است. با نگاه اکران هیچ تهیهکنندهای پشت این فیلم نمیایستاد اما او آمد و با سعه صدر حدود یک سال و هشت ماه پای کار ایستاد. آزمون و خطاها آنقدر زیاد شده بود که گاهی فکر میکردم دارم فیلم اولم را میسازم. مثلاً حتی آفیش کردن بازیگری مثل مایکل مدسن بازیگر محبوب تارانتینو (بیل را بکش، سگهای انباری، هشت نفرتانگیز و...) با سیستمهای ما نمیخواند. قبل از او با ریچارد گیر به توافق رسیده بودیم اما خوشحالم که در نهایت با مدسن کار کردیم. او خیلی به شخصیت قصه نزدیکتر است. میتوانستم از مایکل مدسن استفاده بیشتری کنم اما ترجیح ام این بود که از او در همان جایگاهی که لازمه نقش بود استفاده کنم. مارشال منش (دزدان دریایی کارائیب) هم بازیگر خوبی است و در فیلمهای مهم زیادی حضور داشته است.
به اهمیت و نقش انکارناپذیر تهیهکننده اشاره کردی. در سیر تاریخی این 4 دهه که تفکر و مدیریت غالب دولتی بر مناسبات حاکم بر عرصه فیلمسازی چنبره زده است موقعیت استثنایی افرادی مثل علی سرتیپی چقدر میتواند این شرایط ناکارآمد را تغییر داده و فضا را به سمتوسوی حرفهایتر سوق دهند تا وجه هنر صنعت در سینمای ما لااقل در چرخه حداقلی تولید سالانه موضوعیت پیدا کند.
به خوب و بد آثارم کاری ندارم ولی حداقل شما میتوانید گواهی بدهید که در تمام این سالها از چرخه سالم سینما ارتزاق کردهام و هیچ وقت نگذاشتم پولهای کثیف وارد سینمایم شود. بجد نسبت به سرمایهای که وارد فیلمهایم میشود، حساسم. تمام کسانی که در فیلمهایم بازی کردهاند با نگاه به سینمای مستقل آمدهاند. در هیچ کدامشان از دستمزدها و هزینههای شگرف خبری نبود. اگر قرار بود «ستاره بازی» با چنین دستمزدهایی ساخته شود سر به فلک میکشید. در عصر ظهور تهیهکنندههای کج و کولهای که وارد سینما شدند و چه دردسرهایی که درست نکردند تهیهکنندههایی مثل علی سرتیپی که از دل سینما آمدهاند غنیمت بزرگی برای سینما هستند. فقط بحث تولید فیلم نیست، در زمینه پخش و سینماسازی و... تأثیر این آدمها مشهود است.
و البته این ماجرا سوءتفاهم هم ایجاد کرده و برای برخی از همکارانش در حوزه رقابتی تولید و پخش اسم علی سرتیپی با یک مونوپولیسم همراه است.
اگر فیلم من بد باشد بالطبع پخش کنندهای مثل علی سرتیپی حق دارد که آن را انتخاب نکند. این رابطه دو طرفه است و بالعکس آن هم صحت دارد. فارغ از تأثیری که او با سینماسازی ایجاد کرده است ببینید در همین جشنواره امسال پشت چه فیلمهایی ایستاده است. اهل شواف نیست. خودش از دستیار تولیدی شروع کرده و به تهیهکنندگی سینما رسیده است. بهجای اینکه قدردان این آدمها باشیم تا تکثیر شوند طوری برخورد میکنیم که دلزدهشان کنیم و کنار بکشند و چهار آدم کج و کوله جایگزین شان شوند.
سوق پیدا کردن هاتف علیمردانی به ساخت فیلمهایی مثل «کلمبوس» و «ستاره بازی» ناشی از دلسردی و سرخوردگی در حوزه فیلمسازی عمومی و داخلی است. برخی از تجربیات تو قبل از «کلمبوس» از جمله «هفت ماهگی» میتواند نمونه عینی یا مصداق واقعی این مدعا باشد.
نه واقعاً این طور نیست. وقتی تولیدات سینماییتان زیاد شود بدشانسی هم سراغ تان میآید. با اتفاقاتی که سر فیلم افتاد از جمله تصادف باران کوثری اگر امروز در تجربه «هفت ماهگی» بودم حتماً فیلم را متوقف میکردم. «هفت ماهگی» یکی از بهترین فیلمنامههای من بود. قصه مادر مردهای که بچه زنده به دنیا میآورد. بهخاطر نبود باران کوثری، مجبور شدم یکسری سکانسها را حذف کنم و سکانسهای تازه اضافه کنم. ماهیت داستان تغییر کرد. اگر چه فیلم فروش کرد اما نتیجه کار چندان دلچسب من نبود. در عین حال یاد گرفتم هیچ چیز ارزشمندتر از شرافت سینمای مستقل نیست. «هفت ماهگی» با یک میلیارد و هفتصد میلیون تولید شد در حالی که «کوچه بینام» 9 ماه قبل از آن با 670 میلیون تومان تولید شده بود. چه المانی در «کوچه بینام» هست که در این فیلم نیست؟ «هفت ماهگی» با پول تولید شد و «کوچه بینام» با شرافت سینمای مستقل.
من هنوز به جواب مورد نظرم نرسیدم. سینمای اجتماعی که تو تجربه کردی و «کوچه بینام» نمونه موفق آن بود میتوانست خالق اثر را در ادامه مسیر به یک تشخص برساند اما عملاً این اتفاق نیفتاد. آیا قالبی که برای این شکل اجرا و بیان سینمای اجتماعی در کانون خانواده پایهریزی کردی تو را ارضا نکرد یا اینکه عوامل بازدارنده بیرونی تزاحم ایجاد کرد.
هرفیلم خوبی که بسازی این خطر را دارد که فیلمساز در پشت آن قائم شود و جرأت ساخت فیلم بعدی را پیدا نکند. من این ترس را از خودم گرفتم. حداقل تا قبل از «ستارهبازی» به مدت 10 سال هر سال یک فیلم ساختم. همیشه نمیتوانی بهترین اثرت را بسازی. پایین و بالا دارد. در عین اینکه من واقعاً برای هیچ کدام از فیلمهایم کم نگذاشتم. سر همین «ستاره بازی» اگر کمی کم آورده بودم به تجربه تلخی منجر میشد. ما به ایران آمدیم تا با گروه کوچکتری برگردیم و دوباره فیلمبرداری را شروع کنیم اما با پاندمی کرونا همزمان شد، پروازها بسته شد و ویزای تمام عواملی که میخواستیم کنسل شد. آن هم در شرایطی که 35 دقیقه از فیلم من باقی مانده بود. سه ماه و نیم تمام راه میرفتم و فکر میکردم که چه راهکاری برای حل این مشکل وجود دارد. خدا رو شکر با کمی بالا و پایین مشکل حل شد. اتفاقات بسیار عجیبی افتاد و من کلکهای سینما را یاد گرفتم. کارهایی کردم که تا به حال تجربه نکرده بودم. لوکیشنی که وجود نداشت را بازسازی و ایرادهای کارم را برطرف کردم. یاد گرفتم از ساخت دکور نترسم. یکی از ایرادهای کار من پیدا نکردن لوکیشنی بود که تصورش را داشتم. بهعنوان یک مؤلف در ذهنم لوکیشنی را میساختم که هیچ وقت نمونه عینی آن را پیدا نمیکردم. تمام ذهنیتم به هم میریخت و مجبور بودم پسندهایم را تغییر بدهم و این ضربه بسیار بزرگی به روابط و آدم هایی میزد که در قصه زندگی میکردند. با «ستاره بازی» جرأت ساخت دکور را پیدا کردم.
در «ستاره بازی» آنچه در ابتدای امر نگاه مخاطب را جلب میکند، صبا شخصیت محوری قصه است؛ زنی در وضعیت خاکستری که نقطه آسیبپذیر آن، کانون خانواده است. به نظر میرسد سعی کردهای این شخصیتپردازی را به بیان سینمایی تبدیل کنی. دوگانگیای که برای این شخصیت در نظر گرفتی انگار زیباشناسی فیلمات میشود و در عین حال در قسمتهای مختلف، بیان و اجرای موتیفگونه را در دستور کار قرار میدهد.
همانطور که گفتم این شخصیت بر اساس صداها و تصاویری که از دوست روانپزشکم دریافت کردم، شکل گرفت. نوع تعریف این آدم مهم بود. شخصیتی که میتوانست تبدیل به آدمی شود که دوستش نداشته باشی چون کار بدی نیست که این آدم نکند ولی...
در عین حال میتواند سمپاتیک هم باشد.
بله. یعنی مرز بین این که آدم بدی باشد یا آدم خوبی که کار بد میکند و این که چگونه بتوانم ساسپند اتفاق را با تعلیق پیوند بدهم، مرز باریکی بود. چون سینمای «ستاره بازی» سینمای اتفاق نیست. در فیلمهای من با فاجعه و اتفاق بزرگی که بتواند بیننده را میخکوب کند مواجه نمیشوید. خط صاف و مشخصی از یک زندگی را تعریف میکنم و باید بستر آن را طوری سنگلاخی کنم که بیننده دنبالش کند. در تمام این سالها با این تعلیقها بازی کردهام. گاهی ناموفق بودهام و گاهی در گرهگشایی به هوش آدمها فکر کردهام؛ به این که اکت داستان باید کجا قرار بگیرد که بینندهای با درجه هوشی بالاتر متوجه بشود. در «ستاره بازی» هم اینگونه کار کردم. چند سکانس که در فیلمنامه متفاوت بود را در پست جا به جا کردیم. باید از تدوینگر فیلم امیر علی پرور تشکر کنم. از ابتدای فیلمنامه با هم صحبت کردیم و یواش یواش ذهن من را تدوینیتر کرد. چند سال همکاری مستمر باعث شده زبان هم را بفهمیم. بارها سر فیلمبرداری دعوایمان میشود. سر و کله هم میزنیم. از دست هم ناراحت میشویم اما در پایان اثر نهایی را دوست داریم. بخش بزرگی از گروه من ثابت است و فیلم به فیلم با هم بزرگ شدیم. هیچ وقت سعی نکردم رابطهمان از رفاقت نقادانه خارج شود. بزرگترین منتقدهای من همین بچههایی هستند که همیشه با هم کار کردیم.
یعنی این انعطافپذیری را داری که انتقاد بشنوی.
بارها و بارها با خودم جنگیدم که این را از خودم نگیرم. فیلمسازانی که آدمهای مجیزگو را نزدیک خودشان حفظ میکنند، اتفاق خطرناکی برای کارنامه کاریشان است. آدم باید نقد بشنود تا ایرادهایش را برطرف کند و به خودش غره نشود. همیشه با پایان کار تصور میکنم بهترین فیلمام را ساختهام اما وقتی در جشنواره شرکت میکنم یا بازخوردها را میگیرم تازه میفهمم کارم کجا قرار دارد. 5 الی 6 ماه بعد هم بهنظرم سادهلوحانه میرسد و آنجاست که ایده کار بعدی زاییده میشود.
این که شخصیت محوریات صبا هم راوی باشد و هم یکی از قربانیان اصلی این کانون فروپاشی آیا به شکل غیرمستقیم به نگاه نقادانه تو بر نمیگردد؟ در اغلب کارهایت به موجودیت و جایگاه خانواده پرداختهای که در دور و تسلسل تاریخی که جامعه ایرانی تجربه کرده هر چقدر جلوتر رفته آسیب پذیرتر هم شده است. یک جا به شکل آرمانی و نوستالژیک در شمایل قرص و محکم این خانواده را در پایگاه اخلاقی هویتمند در شخصیت «آباجان» میبینیم که انگار حسرت فقدانش را میخوری اما هر چقدر جلوتر میروی این فروپاشی مهلکتر میشود و با آثار و تبعات بیشتری توأم است. صبا کاملاً در مقابل آباجان قرار میگیرد. آن آدم نوستالژی انگار هویتی ناپیدا یافته و در هزارتوی مهلک برای حفظ جایگاه خودش در جامعهای که اسمش غربت است، دست و پا میزند.
بهنظرم محکمترین و عمیقترین کانونی که انسان را میسازد خانواده است. 90 درصد نابسامانیها از کانون خانوادههایی میآید که روابط درست برایشان تعریف نشده است. تمام شکستها، خاطرات بد و اتفاقاتی که برای یک جوان تکرار میشود از کودکی میآید. خانواده نه در ایران بلکه در جهان معنای کلاسیک خودش را دارد از دست میدهد. من در کودکی در خانه حیاط دار در کنار خواهرها و برادرهایم زندگی میکردم اما الان بچه خود من تنهاست. خواهر و برادری ندارد. این نوع ارتباط را از دست داده است. فارغ از آن، کژیها و ناراستیهای زیادی را در روابط تجربه میکند. اگر من درباره مهاجرت صحبت میکنم بهخاطر آن است که تروما(ضربه) مهاجرت از مرگ عزیز بدتر است. خانوادههای بسیاری در مصاف با مهاجرت دوام نمیآورند. من به راحله «ستاره بازی» ایراد نمیگیرم. بیمار است. از این رابطه آزار میبیند. من به هانیه «بهخاطر پونه» ایراد نمیگیرم به خاطر این که رابطه مریضی را تجربه میکند. به حامد بهداد «هفت ماهگی»هم همین طور. روابط بیمار است؛ بخصوص که ما ایرانیها بلد نیستیم حرفمان را بزنیم.
یعنی معتقدی این زمینه ارتباطی به گسست تبدیل شده است.
بله. دلایل مختلف باعث شده خانواده دیگر آن قدرت و تحکم قبل را نداشته باشد. لنگی که خانواده میزند، امواجش سالیان سال بچهای که در آن رشد کرده را در بر میگیرد. بچه دروغ، خیانت، اعتیاد و... را از کجا یاد میگیرد؟ از همان خانوادهای که در آن بزرگ شده است.
این خانواده در «ستاره بازی» دچار پراکندگی عجیب و غریبی شده است. از یک جایی به بعد مادر غیب میشود و همین نکته ممکن است از زاویه دید مخاطب بهعنوان ایراد تلقی شود. پدر تلاش مذبوحانهای برای حفظ پایههای اخلاقی و عرفی دارد و میخواهد نقطه تلاقی و وصل با جامعه اقلیمی و زادگاهش را حفظ کند. در عین حال دختر خانواده در اغتشاش ذهنی و پریشانی موقعیت معاصر خودش را به نمایش میگذارد. اینها چقدر با مقوله مهاجرت هم عرض است.
ترومای مهاجرت در «ستاره بازی» آلارم اجتماعی است. آرمان شهر و مدینه فاضلهای از بیرون ایران ساخته میشود و تصور این است که با عبور از این مرزها وارد بهشت میشوی. اما تمام این زیباییها و جذابیتهای بصری بعد از یکی دو ماه رنگ میبازد و تو با واقعیت جامعه روبهرو میشوی. بزرگترین مشکل تو این است که بچه 10 الی 12 سالهات رهبر خانواده میشود. بیشتر از تو میفهمد و بیشتر از تو میداند. تو که در جامعه قبلی برای خودت کسی بودی اینجا دیگر هیچی نیستی، میافتی گوشه خانه و قدرت و صلابت پدرانه را نداری. رابطه زن و شوهری هم اینجا تعریف دیگری دارد.
میخواهی بگویی حفظ پایههای سنتی که در یک جامعه دیگر جواب نمیدهد میتواند به استبداد بعدی تبدیل شود.
بجد میگویم تمام پدرهایی که بالای سن 35 سالگی مهاجرت کردند همگی غمگین و ناراحت هستند. من در امریکا زندگی میکنم. تا شما بخواهی با موقعیت هماهنگ شوی، به زبان آنها حرف بزنی، جغرافیای خودت را فراموش کنی و دوستان خودت را پیدا کنی حداقل 10 سال زمان میخواهد. به شخصه باورم این است که هرکسی در هر شهری مدرسه نرفته باشد مال آنجا نمیشود. من هرکاری کردم تهرانی نشدم چون در زنجان مدرسه رفته بودم اما خواهرهایم در تهران درس خواندند و تهرانی شدند. وقتی در جایی که زبانت و همه نقطه نظراتت یکی است نمیتوانی خودت را تطبیق بدهی چگونه ممکن است با جامعهای که تمام سلایقش متفاوت است خودت را تطبیق بدهی. ممکن است به من بگویید پس چرا خودت مهاجرت کردی. اتفاقاً آدمی که تجربه کرده، از پس تجربهای که داشته میتواند به تو بگوید چه کاری را بکن یا نکن. اگر این تصویر را داشتم حتماً اتفاق دیگری برای من میافتاد. نکته دردناک اینجاست که برای بسیاری تمام درها بسته میشود. ارتباطات را قیچی میکنند و راهی برای بازگشت باقی نمیماند. من افراد زیادی را دیدهام که در تنهایی و غربت رنج میکشند اما نمیتوانند برگردند. چون مسیر پشت سرشان را خراب کردهاند. حرفم این است که اگر میخواهید مهاجرت کنید بدانید که چه اتفاقی در انتظارتان است. بدان که خیابان هالیوودی که از آن حرف میزنند مارکتینگ است و واقعیت چیز دیگری است. بله شما به آموزش و بهداشت بهتر دسترسی داری و میتوانی ماشین بهتری سوار شوی ولی در عوض اقوامت را نداری. آدمهای دور و برت را نداری. من میتوانم کنار شما بنشینم و ساعتها راجع به عمق زندگی صحبت کنم اما آنجا تمام صحبتهایت با آدمها در سطح باقی میماند. انگلیسیات هم که فول باشد حرفی نداری، خاطره و علایق مشترکی نداری.
در عین حال نگاه و حس آرمانی در فیلمت مشهود است انگار میخواهی بین فرهنگها آشتی ایجاد کنی. آن شهروند امریکایی پرخاشگر که هر گونه ورود عاطفی به حوزه استحفاظی خودش را پس میزند بتدریج انعطاف مییابد.
سیر تحول آدمها در طول فیلم را دوست دارم. قصه فیلمهای من معمولاً در تاریهای کوچک چند هفتهای و چند ماهه تعریف شده است. قصه این فیلم در 12 سال تعریف میشود و این اجازه را به من میدهد که سیر تحول و تغییر را نشان بدهم. در عین حال سخره گرفتن رابطه بین دو کشور هم برای من بامزه بود. این دو آدم فارغ از همه مشکلاتی که داشتند بالاخره توانستند با هم رفیق شوند.
این تغییر من را یاد گرن تورینو کلینت ایستوود میاندازد.
اتفاقاً در ذهنم بود. تنها چیزی که من به قصه صبا اضافه کردم همین خانواده است. ارتباط این آدم با شرایط آنجا را از شخصیت قصه کلینت ایستوود وام گرفتم. آدم قصه من به این آدم خیلی نزدیک بود.
از ناحیه برخی از مخاطبان فیلم ممکن است این سؤال پیش بیاید که چرا پایانبندی تصویرت اینقدر تلخ اندیشانه است؟
من تصویر واقعی را بیان کردم. از خودم روایت نساختم. مستند است. روایت قصه دختری را تعریف کردم که واقعاً وجود داشته و زندگی کرده است.
در عین حال تمام پایانبندیهایت سوررئال هم است.
هیچ وقت تصمیم این نبوده که تمام پایانبندیهایم این شکلی باشد. معمولاً مرگ یا تولدی در پایان فیلمام وجود دارد. مقوله مرگ و تولد شاعرانگیای دارد که در فضای رئال نمیتوانم تصویرش کنم.
هویت و شناسنامهدار شدن تو در جامعهای رقم خورده که با همه بحرانها حال و هوای خودش را دارد از «به خاطر پونه» تا همین «هفت ماهگی» و در فیلم «کلمبوس» هم حالت بینابینی در جامعه خودت و آن طرف است. هاتف علیمردانی که در کارهایش با ساختار اجتماعی و جامعه ملتهب به صور مختلف سر و کار داشته آیا قرار نیست دوباره به همین جامعهای برگردد که همچنان به شکل بیرحمانهای این التهابات اجتماعی را تجربه میکند. اگر بخواهیم چراغ این سینمای اجتماعی را روشن نگه داریم افرادی مثل تو باید باشند که این نقطه دید نگران و در عین حال دلسوزانهشان را متوجه این طبقه اجتماعی ناهمگون کنند.
در «ستاره بازی» هم دغدغهام مردم سرزمینام بود. من در بین این مردم کار کردم و آنها را میشناسم. هر وقت به ایران میآیم با وسیله نقلیه شخصی تردد نمیکنم تا ارتباطم را با مردم حفظ کنم. ارتباطم که با مردم قطع شود و نتوانم آنها را ببینم دیگر نمیتوانم فیلم بسازم. بنابراین تمام آرزوها و اهدافم در این سرزمین اتفاق میافتد. اگر هم آنجا تجربههایی میکنم برای یادگیری بیشتر است. حتماً در آینده نزدیک دوباره در ایران فیلم خواهم ساخت.
کارشناسان از فاصله آرزوهای شهروندان با شهرشان میگویند
تهران شهری بیرؤیا!
حمیده امینی فرد
خبرنگار
آیا تهران همان شهر آرزوهای ما چند میلیون نفری است که صبحها تا چشممان را باز میکنیم، تصویر ساختمانهای بلندش یا آسمان خاکستری معروفش و شاید هم بافتهای فرسوده یک در میان رنگ شدهاش، یادمان میاندازد که در پایتخت ایران ساکنیم؟ یا نه آلودگی هوای دردسرسازش، ترافیکهای چند ساعته کلافه کنندهاش، تصویر کودکان کار خم شده در سطلهای زباله اش، کارتن خوابهای در حال چرت زیر پلهای عابر پیادهاش، تصویر تهران را برایمان به یک شهر دور از آرزو تبدیل کرده است؟! اما نه! اگر همین حالا چشممان را ببندیم، تصاویر تلخ همیشگیاش را کنار بزنیم، در پشت پرده همه زمختیهایش، یک شهر آرمانی آرام خوابیده که زمانی باغهایش، هوش از حواس گردشگرانش میپراند! کوهستان شمالیاش از تپه ماهورها گرفته تا دره اوین، برند یک شهر رؤیایی بود و این بیستوهشتمین شهر بزرگ دنیا، در همهمه تمام ناملایمات تاریخی که پشت سرگذاشته، هنوز هم یک شهر پرهیاهوی پرجنبوجوش زنده برای ساکنانش است! بسیاری از تهران نشینها حالا به یک سؤال کلیشهای که «آیا حاضرید از تهران کوچ کنید؟» یک جواب مشترک میدهند: «ما به این شهر عادت کردهایم، هیچ کجا برای ما تهران نمیشود!» باوجود این خیلیهایمان نمیدانیم آرزویمان برای شهری که اغلب مان، بهعنوان شهر رسیدن به آرزوهایمان انتخاب کردهایم چیست؟ بیانصافی نکنیم، «تهران» راه پر دستانداز رسیدن به آرزوی خیلیهایمان را هموار کرده است! ما از سالها پیش قدم در شهری گذاشتهایم که امروز باید در تصویرسازی آیندهاش، همچنان به رؤیاپردازیهایمان ادامه دهیم، باید باور کنیم تهران بیرؤیا، یک تهران مرده است!
«آقای مقیسه 40 سال پیش از مشهد به تهران آمده، ازدواج کرده و حالا هم صاحب یک کارگاه تولیدی است. هیچ وقت به آرزوهایش برای تهران فکر نکرده است. یادش که میافتد، میخواهد همیشه تهران «عید» باشد! بیدغدغه از «شاه عبدالعظیم» به «امامزاده صالح» برود و خب یک شهر ارزان بیترافیک خلوت باشد. اما ریزتر که میشود، میگوید همین که هر روز از یک کوچه تمیز و پر نور رد بشود، برایش کافیست.دیدن سطلهای کثیف جلوی خانهها، آزاردهندهترین تصویری است که هر روز میبیند!»
«خانم کارگر، در شهرری به دنیا آمده، اما تهران را زادگاهش میداند. از مهاجرتها به تهران کلافه است، خیلیها را میشناسد که از سر ناچاری به حاشیههای شهر رفتهاند و برعکس خیلیها با اینکه زندگی خوبی در شهرهایشان دارند، بازهم به تهران میآیند. نگرانی اش خبرهاییاست که از زلزله میشنود. میگوید کابوسش زیر آوار ماندن است، در یکی از محلههای قدیمی تهران مینشیند، مستأجر است و آرزویش این است که یک روز برای همه ساکنان تهران، خانه ارزان ساخته شود.»
«خانم فرامرزی، معلم بازنشستهای که سالها قبل از بیجار به تهران مهاجرت کرده و حالا تنها آرزویش این است که هر روز حسرت برگشت به شهرشان را نخورد! میگوید کاش اینجا هم مردم نسبت به هم دلسوز بودند. خیلیها را میبیند که از کنار زباله گردها و متکدیان، بیتفاوت رد میشوند، حتی بعضیها شروع به فحاشی میکنند، چون دلشان نمیخواهد این تصاویر را ببینند، ولی همه این آدمها جزو شهری هستند که دوست دارند یک زندگی آرام داشته باشند اما خودخواهی بقیه این اجازه را نمیدهد. دلش میخواهد مردم با هم آشتی باشند و به هم لبخند بزنند. دیدن چهرههای عصبی و اخم کرده که همیشه برای رسیدن به مقصدی عجله دارند، تلخترین تصویری است که او این روزها از تهران میبیند.» آقای شکری، استاد دانشگاه میگوید: «از دیدن تابلوهای تبلیغاتی فراریام. از این همه پاساژهای لوکس، رستورانهای گران، این همه بانک، شرکتهای بیمه که پشت هم صف کشیدهاند. دلم یک شهر یکدست میخواهد. نه اینکه به هرکجایش میروی با هزار تناقض روبهرو شوی. آرامش ما آدمهای معمولی، سهم سرمایه دارانی شده که فقط میسازند و پول روی پول میگذارند. این همه خودرو، این همه شلوغی، تکلیف عابران چیست؟ دوست دارم در یک شهر پر از پیاده رو و پارک و فضاهای باز قدم بزنم. این آرزویی است که بعید است محقق شود چون در تهران پول حرف اول را میزند.»
آرزو همان چشم اندازی برای آینده شهر است
حسین ایمانی جاجرمی، جامعه شناس معتقد است که آرزو کردن شهروندان برای شهرشان، موضوع جدید و عجیبی نیست. به گفته او در واقع «آرزو»همان چشماندازی است که درباره آینده شهر یا محله صحبت میکند و از مردم میخواهد تا تصوراتشان را نسبت به محل زندگیشان بگویند. مثلاً در یکی از شهرهای هلند، برنامه ریزان شهری برای تدوین یک برنامه 20 ساله از مردم خواستند تا تصوراتشان را بنویسند، اما این کار راحتی نبود، مردم مشارکت نمیکردند، بنابراین عینکهای تلقی رنگارنگی درست کردند تا وقتی مردم روی چشمشان میزنند، تصور بهتری نسبت به آینده داشته باشند.
«در تهران با توجه به اینکه ما مردم درونگرایی هستیم که از نظر ذهنی و فکری بیشتر به درونمان پناه میبریم و اتفاقاً دادههای سرمایه اجتماعی هم نشان میدهد که اعتمادمان از نوع ضخیم است، یعنی بیشتر با آشنایان در ارتباطیم و فضای عمومی را یک فضای جدید میبینیم، پس مشارکت مردم نیاز به بسترسازی، اقدامات مقدماتی و توانمندسازی دارد وگرنه مردم نمیتوانند به راحتی تصویرسازی کنند، قطعاً متخصصان و صاحبنظران میتوانند مشارکت کنند، اما در این فرآیند نظر شهروندان عادی مهمتر است.»
او با بیان اینکه برای انتخاب یک شهر خوب، معیارهای جهانی وجود دارد، ادامه میدهد: «در گزارشهای متعدد از رتبه جهانی تهران از نظر شاخصهای متعددی که برای یک شهر خوب پیشبینی شده، معمولاً پایتخت جزو شاگرد تنبلهاست. این شاخصها از نظر شهر دوستدار محیط زیست، تا سهم حملونقل عمومی، انرژیهای تجدید پذیر و شهر پیاده محورمتغیر است و عمدتاً ملبورن و وین جزو شاگرد زرنگها هستند. بنابراین معیار برای مقایسه و رقابت وجود دارد. اما ما بهجای «آرزو»، بیشتر به «نوستالژی» پناه میبریم و مدام بهدنبال تداعی گذشته هستیم و مثلاً حسرت میدان توپخانه و لاله زار را میخوریم. چرا؟ چون دادههای سرمایه اجتماعی که در سال 97 انجام شده هم نشان میدهد که 62.3 درصد از ایرانیها از نظر شاخص امید به آینده، معتقدند که وضعیتشان در آینده بدتر میشود. بنابراین مردمی که به گذشته چسبیدهاند، سخت میتوانند درباره آینده نظر بدهند. البته همیشه اینطور نبوده و اتفاقاً در دوره پهلوی، با نفی گذشته بهدنبال ساخت آینده بودند.»
«به گفته او، برای تصویرسازی درست برای آینده باید تهران را در سطح محله و حتی واحدهای همسایهای و نه یک کلانشهر دید.
آرزوها باید در طرح توسعهای شهر دیده شوند. بخشی از کار برنامهریزان شهری گفتوگو با مردم است که باید با منابع و امکانات شهر پیوند بخورد.»
ارتباط مستقیم معماری وشهرسازی با سلامت روان شهروندان
تهران را از نظر سلامت روان چگونه شهری میبینید؟ دکترامیرحسین جلالی ندوشن، روانپزشک، به این سؤال اینطور پاسخ میدهد: «معماری و شهرسازی و فضاهای کالبدی شهر ارتباط مستقیمی با سلامت روان شهروندان دارند. در شهرهای مدرن، پارامترهایی را در نظر میگیرند که از آسیبهای اجتماعی و روانی در شهرها جلوگیری کنند. باور من این است که تهران تنها یک شهر نیست بلکه مجموعهای از چندین شهر بزرگ است که درگیر موضوعات زیادی مثل ترافیک، محیط زیست، نابرابریهای اجتماعی و حاشیه نشینی است و از نظر شاخصهای سلامت روان با مشکلات جدی روبهرو است.
بنابراین به جای آرزوهای فانتزی که امکان تحققشان هم وجود ندارد باید به سراغ حل این مشکلات برویم. شهرداری و شورای شهر میتوانند نقطه اتصال همه نهادها و سازمانهای پراکندهای باشند که در این موضوعات نقش دارند. این اتفاق مهمی است که از نظر اداری و اجتماعی میتواند تحولاتی را در شهر و بویژه سطح محلات ایجاد کند.مثل نهادهای متعددی که در حوزههای اجتماعی و آسیبها متولی هستند، اما سازمان یکپارچهای وجود ندارد که بتواند از این سردرگمی و موازی کاری جلوگیری کند».
او ادامه میدهد: « در یک پیمایش ملی از سلامت روان شهروندان تهرانی این نتیجه بهدست آمد که تهران در مقایسه با سایر شهرها رتبه پایین تری دارد. مثلاً تجربه اختلالات روانی طول عمر اگر در ایران 23 تا 27 درصد بود، در تهران بیش از 30 درصد گزارش شده است یا درباره آمار طلاق و اعتیاد که براساس آمارهای رسمی، تهران وضعیت بدتری دارد، درحالی که با توجه به جمعیت و پایتختی تهران، اولویت سلامت روان باید با این کلانشهر باشد».
خبرنگار
آیا تهران همان شهر آرزوهای ما چند میلیون نفری است که صبحها تا چشممان را باز میکنیم، تصویر ساختمانهای بلندش یا آسمان خاکستری معروفش و شاید هم بافتهای فرسوده یک در میان رنگ شدهاش، یادمان میاندازد که در پایتخت ایران ساکنیم؟ یا نه آلودگی هوای دردسرسازش، ترافیکهای چند ساعته کلافه کنندهاش، تصویر کودکان کار خم شده در سطلهای زباله اش، کارتن خوابهای در حال چرت زیر پلهای عابر پیادهاش، تصویر تهران را برایمان به یک شهر دور از آرزو تبدیل کرده است؟! اما نه! اگر همین حالا چشممان را ببندیم، تصاویر تلخ همیشگیاش را کنار بزنیم، در پشت پرده همه زمختیهایش، یک شهر آرمانی آرام خوابیده که زمانی باغهایش، هوش از حواس گردشگرانش میپراند! کوهستان شمالیاش از تپه ماهورها گرفته تا دره اوین، برند یک شهر رؤیایی بود و این بیستوهشتمین شهر بزرگ دنیا، در همهمه تمام ناملایمات تاریخی که پشت سرگذاشته، هنوز هم یک شهر پرهیاهوی پرجنبوجوش زنده برای ساکنانش است! بسیاری از تهران نشینها حالا به یک سؤال کلیشهای که «آیا حاضرید از تهران کوچ کنید؟» یک جواب مشترک میدهند: «ما به این شهر عادت کردهایم، هیچ کجا برای ما تهران نمیشود!» باوجود این خیلیهایمان نمیدانیم آرزویمان برای شهری که اغلب مان، بهعنوان شهر رسیدن به آرزوهایمان انتخاب کردهایم چیست؟ بیانصافی نکنیم، «تهران» راه پر دستانداز رسیدن به آرزوی خیلیهایمان را هموار کرده است! ما از سالها پیش قدم در شهری گذاشتهایم که امروز باید در تصویرسازی آیندهاش، همچنان به رؤیاپردازیهایمان ادامه دهیم، باید باور کنیم تهران بیرؤیا، یک تهران مرده است!
«آقای مقیسه 40 سال پیش از مشهد به تهران آمده، ازدواج کرده و حالا هم صاحب یک کارگاه تولیدی است. هیچ وقت به آرزوهایش برای تهران فکر نکرده است. یادش که میافتد، میخواهد همیشه تهران «عید» باشد! بیدغدغه از «شاه عبدالعظیم» به «امامزاده صالح» برود و خب یک شهر ارزان بیترافیک خلوت باشد. اما ریزتر که میشود، میگوید همین که هر روز از یک کوچه تمیز و پر نور رد بشود، برایش کافیست.دیدن سطلهای کثیف جلوی خانهها، آزاردهندهترین تصویری است که هر روز میبیند!»
«خانم کارگر، در شهرری به دنیا آمده، اما تهران را زادگاهش میداند. از مهاجرتها به تهران کلافه است، خیلیها را میشناسد که از سر ناچاری به حاشیههای شهر رفتهاند و برعکس خیلیها با اینکه زندگی خوبی در شهرهایشان دارند، بازهم به تهران میآیند. نگرانی اش خبرهاییاست که از زلزله میشنود. میگوید کابوسش زیر آوار ماندن است، در یکی از محلههای قدیمی تهران مینشیند، مستأجر است و آرزویش این است که یک روز برای همه ساکنان تهران، خانه ارزان ساخته شود.»
«خانم فرامرزی، معلم بازنشستهای که سالها قبل از بیجار به تهران مهاجرت کرده و حالا تنها آرزویش این است که هر روز حسرت برگشت به شهرشان را نخورد! میگوید کاش اینجا هم مردم نسبت به هم دلسوز بودند. خیلیها را میبیند که از کنار زباله گردها و متکدیان، بیتفاوت رد میشوند، حتی بعضیها شروع به فحاشی میکنند، چون دلشان نمیخواهد این تصاویر را ببینند، ولی همه این آدمها جزو شهری هستند که دوست دارند یک زندگی آرام داشته باشند اما خودخواهی بقیه این اجازه را نمیدهد. دلش میخواهد مردم با هم آشتی باشند و به هم لبخند بزنند. دیدن چهرههای عصبی و اخم کرده که همیشه برای رسیدن به مقصدی عجله دارند، تلخترین تصویری است که او این روزها از تهران میبیند.» آقای شکری، استاد دانشگاه میگوید: «از دیدن تابلوهای تبلیغاتی فراریام. از این همه پاساژهای لوکس، رستورانهای گران، این همه بانک، شرکتهای بیمه که پشت هم صف کشیدهاند. دلم یک شهر یکدست میخواهد. نه اینکه به هرکجایش میروی با هزار تناقض روبهرو شوی. آرامش ما آدمهای معمولی، سهم سرمایه دارانی شده که فقط میسازند و پول روی پول میگذارند. این همه خودرو، این همه شلوغی، تکلیف عابران چیست؟ دوست دارم در یک شهر پر از پیاده رو و پارک و فضاهای باز قدم بزنم. این آرزویی است که بعید است محقق شود چون در تهران پول حرف اول را میزند.»
آرزو همان چشم اندازی برای آینده شهر است
حسین ایمانی جاجرمی، جامعه شناس معتقد است که آرزو کردن شهروندان برای شهرشان، موضوع جدید و عجیبی نیست. به گفته او در واقع «آرزو»همان چشماندازی است که درباره آینده شهر یا محله صحبت میکند و از مردم میخواهد تا تصوراتشان را نسبت به محل زندگیشان بگویند. مثلاً در یکی از شهرهای هلند، برنامه ریزان شهری برای تدوین یک برنامه 20 ساله از مردم خواستند تا تصوراتشان را بنویسند، اما این کار راحتی نبود، مردم مشارکت نمیکردند، بنابراین عینکهای تلقی رنگارنگی درست کردند تا وقتی مردم روی چشمشان میزنند، تصور بهتری نسبت به آینده داشته باشند.
«در تهران با توجه به اینکه ما مردم درونگرایی هستیم که از نظر ذهنی و فکری بیشتر به درونمان پناه میبریم و اتفاقاً دادههای سرمایه اجتماعی هم نشان میدهد که اعتمادمان از نوع ضخیم است، یعنی بیشتر با آشنایان در ارتباطیم و فضای عمومی را یک فضای جدید میبینیم، پس مشارکت مردم نیاز به بسترسازی، اقدامات مقدماتی و توانمندسازی دارد وگرنه مردم نمیتوانند به راحتی تصویرسازی کنند، قطعاً متخصصان و صاحبنظران میتوانند مشارکت کنند، اما در این فرآیند نظر شهروندان عادی مهمتر است.»
او با بیان اینکه برای انتخاب یک شهر خوب، معیارهای جهانی وجود دارد، ادامه میدهد: «در گزارشهای متعدد از رتبه جهانی تهران از نظر شاخصهای متعددی که برای یک شهر خوب پیشبینی شده، معمولاً پایتخت جزو شاگرد تنبلهاست. این شاخصها از نظر شهر دوستدار محیط زیست، تا سهم حملونقل عمومی، انرژیهای تجدید پذیر و شهر پیاده محورمتغیر است و عمدتاً ملبورن و وین جزو شاگرد زرنگها هستند. بنابراین معیار برای مقایسه و رقابت وجود دارد. اما ما بهجای «آرزو»، بیشتر به «نوستالژی» پناه میبریم و مدام بهدنبال تداعی گذشته هستیم و مثلاً حسرت میدان توپخانه و لاله زار را میخوریم. چرا؟ چون دادههای سرمایه اجتماعی که در سال 97 انجام شده هم نشان میدهد که 62.3 درصد از ایرانیها از نظر شاخص امید به آینده، معتقدند که وضعیتشان در آینده بدتر میشود. بنابراین مردمی که به گذشته چسبیدهاند، سخت میتوانند درباره آینده نظر بدهند. البته همیشه اینطور نبوده و اتفاقاً در دوره پهلوی، با نفی گذشته بهدنبال ساخت آینده بودند.»
«به گفته او، برای تصویرسازی درست برای آینده باید تهران را در سطح محله و حتی واحدهای همسایهای و نه یک کلانشهر دید.
آرزوها باید در طرح توسعهای شهر دیده شوند. بخشی از کار برنامهریزان شهری گفتوگو با مردم است که باید با منابع و امکانات شهر پیوند بخورد.»
ارتباط مستقیم معماری وشهرسازی با سلامت روان شهروندان
تهران را از نظر سلامت روان چگونه شهری میبینید؟ دکترامیرحسین جلالی ندوشن، روانپزشک، به این سؤال اینطور پاسخ میدهد: «معماری و شهرسازی و فضاهای کالبدی شهر ارتباط مستقیمی با سلامت روان شهروندان دارند. در شهرهای مدرن، پارامترهایی را در نظر میگیرند که از آسیبهای اجتماعی و روانی در شهرها جلوگیری کنند. باور من این است که تهران تنها یک شهر نیست بلکه مجموعهای از چندین شهر بزرگ است که درگیر موضوعات زیادی مثل ترافیک، محیط زیست، نابرابریهای اجتماعی و حاشیه نشینی است و از نظر شاخصهای سلامت روان با مشکلات جدی روبهرو است.
بنابراین به جای آرزوهای فانتزی که امکان تحققشان هم وجود ندارد باید به سراغ حل این مشکلات برویم. شهرداری و شورای شهر میتوانند نقطه اتصال همه نهادها و سازمانهای پراکندهای باشند که در این موضوعات نقش دارند. این اتفاق مهمی است که از نظر اداری و اجتماعی میتواند تحولاتی را در شهر و بویژه سطح محلات ایجاد کند.مثل نهادهای متعددی که در حوزههای اجتماعی و آسیبها متولی هستند، اما سازمان یکپارچهای وجود ندارد که بتواند از این سردرگمی و موازی کاری جلوگیری کند».
او ادامه میدهد: « در یک پیمایش ملی از سلامت روان شهروندان تهرانی این نتیجه بهدست آمد که تهران در مقایسه با سایر شهرها رتبه پایین تری دارد. مثلاً تجربه اختلالات روانی طول عمر اگر در ایران 23 تا 27 درصد بود، در تهران بیش از 30 درصد گزارش شده است یا درباره آمار طلاق و اعتیاد که براساس آمارهای رسمی، تهران وضعیت بدتری دارد، درحالی که با توجه به جمعیت و پایتختی تهران، اولویت سلامت روان باید با این کلانشهر باشد».
کنوانسیون بینالمللی رامسر 50 ساله شد
تن بیجان تالابها و پنجره بسته بر روی دیپلماسی آب
زهرا کشوری
روزنامهنگار حوزه محیطزیست و میراث فرهنگی
پنج دهه از روزی که پیمان بینالمللی رامسر در رامسر منعقد شد، گذشت و روز دوشنبه ۱۳ بهمن ماه این کنوانسیون ۵۰ ساله شد. بزرگترین پیمان بینالمللی که نام ایرانی دارد. تمام تالابهای بینالمللی دنیا که در این کنوانسیون ثبت میشوند عنوان «رامسر سایت» را میگیرند. کنوانسیون رامسر در 1971 در شهر رامسر بهعنوان رسمی کنوانسیون تالابهای بینالمللی به ویژه تالابهای زیستگاه پرندگان آبزی منعقد شد تا معاهدهای بین دولتها باشد. کنوانسیون رامسر بهعنوان اولین کنوانسیون مدرن جهانی در حفاظت از یک زیستگاه ویژه مثل تالاب است و در حقیقت شبکهای بینالمللی است که حفاظت تالابها را در یک مقیاس فراملی و با رویکردی طبیعتمحور نشانه گرفته است. این کنوانسیون ۱۷۱ کشور عضو دارد. ۲۴۱۴ «رامسر سایت» در این کنوانسیون ثبت شده است. ایران ۸۶ تالاب با اهمیت بینالمللی دارد و دو تالاب فرامرزی. بسیاری کنوانسیون رامسر را یکی از ابزارهای دیپلماسی آب میدانند. «زهرا یزدانی پرایی» کارشناس پژوهشکده محیطزیست و توسعه پایدار از آن به عنوان پنجرهای جدید رو به دیپلماسی آب یاد میکند. او اعتقاد دارد در سایه این دیپلماسی میتوان راهی به نجات هامون یافت یا هورالعظیم را از نتایج سدسازی ترکیه رهانید. اما مسأله به این سادگی بهنظر نمیرسد. محیطزیست مرز سیاسی نمیشناسد. پرندگان آبزی و مهاجر تالابها درکی از مرزهای سیاسی ندارند. سیاستمداران هم درکی از ارزش تالابها ندارند.
تالابها به دلیل کارکردهای تأمینکنندگی آب آشامیدنی، آبیاری، فیلتر آلودگیها، تأمین آب زیرزمینی، کنترل سیلاب، جذب کربن و زیستگاه آبزیان اهمیت بیولوژیکی بالایی دارند. تنها جنگلهای بارانی تنوع زیستی و تولید بالاتری از تالابها دارند. ایران تاکنون از این دیپلماسی سود نبرده است. مسائل بین ایران و افغانستان پیچیدهتر از آن است که بهنظر میرسد. ابزارهای دیپلماسی آب هم در تمام این سالها برای گرفتن حقابه هامون تنها محدود به گفتوگوهای سیاسی دولتمردان بوده که البته نتیجه آن مشخص است. بخش فرهنگی، زبانی و مذهبی که میتوانست راه را برای ورود آب به هامون باز کند کاملاً مغفول مانده است. بازیگران سیاسی افغانستان در حال عوض شدن هستند. سیاستهای آبی افغانستان را امریکا، ترکیه و اروپاییها از جمله هلندیها می نویسند. جای ایران به عنوان یک ذی نفع خالی است. ترکیه به دنبال توهم نوعثمانیگری با سدسازی، آینده هورالعظیم را در بخش عراقی در هالهای از ابهام برده. سیاستی که تنها گرد و غبارش سهم ایران است. عراق هم باید در کنار ایران مخالف این سیاست باشد اما عدم ثبات داخلی عراق مجالی برای اندیشیدن به این حوزه به آنها نمیدهد. با این وجود عراق بارها ایران را دعوت به ثبت جهانی هورالعظیم در پروندهای مشترک کرد. دعوتی که به همکاری منجر نشد. مسألهای که میتوانست به همکاری منطقهای آبی منجر شود. اما تصمیمگیری در این حوزه یکدست نیست. کارشناسان همواره منتظر تعیین تکلیفند. درست مثل اتفاقی که در مرمت اثر ایرانی ساسانی طاق کسری افتاد. در حالی که به گفته محمد حسن طالبیان معاون وزیر میراث فرهنگی، ایرانیها منتظر دعوت رسمی عراق برای مرمت این اثر بودند سوئیسیها در قلب اروپا کار را بهدست گرفتند. ۵۰ سال از کنوانسیون رامسر میگذرد اما ایران تازه در سال ۹۶ قانون حفاظت تصویب کرد. هنوز وزارت نیرو خود را موظف به تأمین آب تالابها نمی داند. در حالی که قانون این وزارتخانه را مکلف کرده تا بعد از تأمین آب شرب راه را برای تغذیه تالابها باز کند. هر جا هم وزارت نیرو حق را به تالابها داده، پرداختهای آبی برای جلوگیری از مرگ تالابها بوده نه زنده کردنشان. در حال حاضر جازموریان به عنوان بزرگترین کانون تولید ریزدگرد سه استان را تهدید کرده و کشاورزی را در کرمان و سیستان و بلوچستان دفن کرده است. گاوخونی به خاطر سدسازی، حفر بیرویه چاه و گسترش کشاورزی در بالا دست زایندهرود میان مرگ و زندگی دست پا میزند. اهالی ورزنه در کنار این تالاب در حالی کشاورزی خود را از دست دادهاند که شهرشان نام نخستین شهر تالابی کشور را یدک میکشد. شهر دیر کاملاً در مقابل یک سایت پرورش میگو ایستاده اما نمیتواند مسئولان را مجاب کند که ارزش تنها تالاب شهریاش بیشتر از این سایت است. راه دوری نباید رفت تا نشان داد هنوز تصمیمگیران به ارزش ذاتی کارکرد تالابها و راهگشا بودن کنوانسیون رامسر در مناقشات آبی منطقهای پی نبردهاند. حذف نام «رامسر» از لوگوی پنجاهمین سالگرد «کنوانسیون رامسر» بخوبی نشان میدهد پنجره جدیدی که کنوانسیون رامسر به روی دیپلماسی آب و حفظ تالابها باز کرده، بسته است.
با اجرای برگزیت
اروپا در هوش مصنوعی از امریکا شکست خورد
میترا جلیلی
خبرنگار
هوش مصنوعی یکی از فناوریهایی است که آینده جهان را میسازد و کشوری عنوان قدرت برتر جهان را یدک خواهد کشید که در این زمینه، سرمایهگذاری و پیشرفتهای بیشتری داشته باشد چراکه این فناوری میتواند در حوزه سلامت، امنیت، مالی، نظامی و... برتریهایی ایجاد کند. تازهترین گزارشها نشان میدهد که امریکا همچنان در توسعه هوش مصنوعی پیشتاز است اما همین گزارش، نگرانیهایی بابت تلاشهای چین در این حوزه دارد و معتقد است که امریکا و اتحادیه اروپا باید بشدت مراقب چین باشند چراکه میتواند در آیندهای نزدیک امریکا را کنار بزند. این گزارش ها همچنین یکی از دلایل ناکامی اتحادیه اروپا در زمینه هوش مصنوعی را برگزیت عنوان می کنند.
برندههای هوش مصنوعی
در گوشه و کنار جهان کمپانیهای فعال در حوزه هوش مصنوعی بیشترین جذب سرمایه را دارند و هرهفته شاهد انتشار مقالاتی درباره الگوریتمهای مختلف هوش مصنوعی از دانشمندان دنیا در مؤسسات تحقیقاتی هوش مصنوعی هستیم. همه این موارد مهر تأییدی بر این موضوع است که مسابقه بینالمللی هوش مصنوعی آغاز شده ولی سؤال اینجاست که در شرایط فعلی برنده این حوزه کیست؟ تازهترین گزارش مرکز Center for Data Innovation در امریکا نشان میدهد این برنده نمیتواند اتحادیه اروپا باشد. تنها کافی است نگاهی به پیشرفتهای هوش مصنوعی در چین، امریکا و اتحادیه اروپا در دو سال گذشته داشته باشیم و آنها را با همدیگر مقایسه کنیم. این گزارش نشان از پیشتازی امریکا در جهان دارد و همچنین نشان میدهد که چین در حال تلاش برای هرچه کم کردن فاصله و شکاف خود با امریکاست اما اتحادیه اروپا همچنان رو به عقب میرود.
در این گزارش 6شاخص مرتبط با هوش مصنوعی یعنی استعدادهای انسانی، فعالیتهای تحقیقی، زیرساختهای سخت افزاری، فعالیتهای توسعه تجاری، نرخ پذیرش و دردسترس بودن دیتا در این سه منطقه جهان مورد بررسی قرار گرفته است. طبق این گزارش، امریکا در این مسابقه هوش مصنوعی با کسب 44.6امتیاز در جایگاه نخست قرار گرفت و پس از آن چین و اتحادیه اروپا به ترتیب با 32 و 23.3 امتیاز در ردیف دوم و سوم جای گرفتند.
طبق این گزارش یکی از بزرگترین تفاوتها میان این کشورها، میزان سرمایهگذاری در حوزه هوش مصنوعی است. استارتاپهای هوش مصنوعی در امریکا در سال گذشته بیش از 14میلیارد دلار از VC و شرکتهای خصوصی سرمایهگذاری دریافت کردند که این رقم 8میلیارد دلار بیش از چین و بسیار بیش از استارتاپهای اتحادیه اروپاست که تنها 3.2میلیارد دلار در این بخش سرمایه دریافت کردند. (سرمایهگذاری خطرپذیر VC سرمایهای است که از گروههای سرمایهگذاری دریافت میکنید که با استارتاپها و کسب و کارهای کوچک کار میکنند).
همچنین دراین گزارش آمده است که امریکا 28هزار اختراع مرتبط با هوش مصنوعی را ثبت کرده در حالی که این رقم برای چین حدود 2هزار و 985مورد و برای اتحادیه اروپا تنها 691مورد بوده است. در سال گذشته کمپانیهای امریکایی حدود 124میلیارد دلار در تحقیقات خود هزینه کردهاند که این رقم 8.5برابر بیش از اتحادیه اروپا و 5.2برابر بیش از چین است.
امریکا در زمینه کیفیت مطالعات پژوهشی نیز بالاتر از چین و اتحادیه اروپا جای گرفته است. با وجود تلاش فراوان چین برای برابری کردن با امریکا در ساخت تراشهها، این کشور همچنان از نظر شاخصهای مرتبط با صنعت semiconductor (نیمهرساناها) و طراحی تراشهها پیشتاز است. (نیمه رساناها در دنیای امروز نقشی اساسی دارند و تقریباً همه دستگاههایی که استفاده میکنیم، مانند گوشیهای همراه، تبلتها، رایانهها، رادیوها و... به آنها وابستهاند).
اما چین چگونه تا این حد در حوزه هوش مصنوعی به امریکا نزدیک شده است؟ چین هم در زمینه کمیت و هم کیفیت، رشد شایان توجهی داشته و نشانه آن هم افزایش تعداد سوپرکامپیوترهای پیشرفته، میزان تولید دیتا و داده وافزایش تعداد کمپانیهای مرتبط با سرویسهای نرم افزاری هوش مصنوعی در چین است که نشان میدهد در استراتژی و سیاستی که در پیش گرفته هوش مصنوعی در رأس قرار دارد و امریکا و اتحادیه اروپا باید در پاسخ به این استراتژی، سیاستی درست در پیش بگیرند. چین از سال 2012 تاکنون در زمینه تعداد سوپرکامپیوترها سهم خود را 3برابر کرده است و درحال حاضر 214 سوپرکامپیوتر برتر در لیست Top500 که هرسال منتشر میشود به چین اختصاص دارد درحالی که این رقم برای امریکا 113 عدد و برای اتحادیه اروپا تنها 91سوپرکامپیوتر است.
مهاجرت اجباری از اروپا
در این گزارش بهدلایل عقب ماندن اتحادیه اروپا در میدان مسابقه هوش مصنوعی هم اشاره شده است.برخی از محققان دلیل آن را برگزیت (خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا) میدانند، چراکه بریتانیا 57درصد از مجموع سرمایهگذاری برای کل کمپانیهای هوش مصنوعی در اتحادیه اروپا را بهخود اختصاص داده است و محققان معتقدند که برگزیت در چند سال آینده، سبب میشود تا میزان سرمایهگذاری در حوزه هوش مصنوعی در اتحادیه اروپا کاهشی چشمگیر پیدا کند. به این ترتیب شکاف بین امریکا و کشورهای عضو این اتحادیه در زمینه سرمایهگذاری در هوش مصنوعی روزبهروز افزایش خواهد یافت که این موضوع به نفع چین خواهد بود تا در رقابت تنگاتنگ با امریکا راحتتر خود را به صدرنشینی نزدیک کند.
بریتانیا خانه بسیاری از پیشتازان فناوری هوش مصنوعی اروپایی است و محققان معتقدند که بهدنبال برگزیت، بریتانیا میتواند در این حوزه پروژههای خود را دنبال کند و تعداد بیشتری از استارتاپهای این کشور به هوشمصنوعی روی بیاورند و از فرانسه، آلمان و... پیشی بگیرند. لندن پیش از برگزیت پایتخت هوش مصنوعی اتحادیه اروپا شناخته میشد چراکه نسبت به پاریس، برلین و... تعداد بیشتری تأمین کننده هوشمصنوعی داشت هرچند همچنان از سیلیکون ولی امریکا عقب بود. در سال 2018 میزان سرمایهگذاری در استارتاپهای هوشمصنوعی بریتانیا به 1.3میلیارد دلار رسید و این رقم در 2019 و 2020 افزایشی چشمگیر یافت و حالا هم که بریتانیا از اتحادیه اروپا جدا شده باید منتظر ماند و دید چه اتفاقی میافتد.
ازسوی دیگر با خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا حالا میدان برای آلمان و فرانسه بازتر شده تا خودی نشان دهند هرچند با چالشهای بزرگی مواجه هستند که مهمترین آنها کمبود سرمایهگذاری در این بخش است و بههمین دلیل هم بسیاری از کمپانیهای مرتبط با هوش مصنوعی ترجیح میدهند که از اتحادیه اروپا مهاجرت کنند تا از این مسابقه جهانی عقب نمانند. این مشکلات سبب شده است تا بسیاری از استارتاپهای اتحادیه اروپا راه مهاجرت به امریکا را در پیش بگیرند که از آنها میتوان به استارتاپ فرانسوی Algolia اشاره کرد که در زمینه هوش مصنوعی بسیار فعال است و اکنون در سانفرانسیسکو حضور دارد. کمپانی مدیریت داده Collibra هم از بروکسل به نیویورک نقل مکان کرده است.
«پاسکال مارکو کاورساچو» بنیانگذار کمپانی DAITA Technologies هم که اطلاعات خام را به دیتابیسهای هوش مصنوعی تبدیل میکند معتقد است اگر اروپا میخواهد با امریکا و چین رقابت کند باید در ابتدای امر بر موضوع سرمایهگذاری در استارتاپهای اروپایی تمرکز کند تا به سطحی برسد که استارتاپهای امریکایی در این زمینه قرار دارند. در غیر این صورت رشد این اتحادیه در زمینه هوش مصنوعی کاملاً دور از انتظار است. واقعیت این است که سوخت توسعه هوش مصنوعی، پول و سرمایهگذاری است که با کمک آن میتوان استعدادها را حتی از دیگر نقاط جهان جذب کرد.
قوانین سختگیرانه اتحادیه اروپا
برخی دیگر از محققان معتقدند که در اتحادیه اروپا بسیاری به هوشمصنوعی اعتماد ندارند و از این فناوری بیمناک هستند.بسیاری هم مقررات حفاظت از دادههای عمومی اتحادیه اروپا(GPDR) را مانعی برای توسعه فناوری هوش مصنوعی در این منطقه میدانند. این قوانین الزام آور در بخشهای مختلفی وضع و ارائه شده است که هدف آن ساماندهی وضعیت پردازش اطلاعات کاربران و شفافسازی کامل آن در روند بهرهبرداری از اطلاعات افراد است. همچنین کاربران میتوانند دادهها و اطلاعات هویتی خود را بهصورت کامل تحت کنترل داشته و آنها را مدیریت کنند. محققان معتقدند که این قانون، جمعآوری و استفاده از دادههایی را که میتوانند تحولات هوشمصنوعی را تقویت کنند، محدود میکند.
گزارشهای اخیر نشان میدهد که در جریمههای GDPR صادر شده توسط اتحادیه اروپا، تقریباً 40 درصد افزایش نسبت به 20 ماه گذشته مشاهده شده است و این رقم از زمان اجرای قوانین جدید در مجموع به 332 میلیون دلار جریمه رسیده است. بههمین دلیل هم برخی شرکتها از ترس جریمه - حتی برای خوشفکرترین نوآوریها - از توسعه سیستمهای هوشمصنوعی بهطور کلی منصرف میشوند.
البته این محققان معتقدند در کنار تلاش برای توسعه هوشمصنوعی باید در برخی موضوعهای حساس همچون شناسایی چهره تلاش کرد تا از تبعیض جلوگیری کرد، یعنی هم به ارزشهای اروپایی پایبند ماند و هم قوانینی اتخاذ شود که تعادل مناسبی بین نوآوری و نگرانیهای هوشمصنوعی ایجاد شود.
بتازگی حتی دیده بان حقوق بشر در اروپا بهدنبال ممنوعیت فناوری شناسایی چهره بوده است و اعتقاد دارد که این فناوری میتواند منجر به تبعیض جنسیتی، قومی و... شود. فعالان حقوق دیجیتال امیدوارند در حالی که اتحادیه اروپا استانداردهای قوی برای هوشمصنوعی طراحی میکند، سایر کشورها نیز از این الگو پیروی کنند.
عضو شورای سیاستگذاری سی و ششمین جشنواره موسیقی فجر:
اجرای آنلاین جشنواره موسیقی فجر بهتر از حذف آن است
با نزدیک شدن به ایام برگزاری سی و ششمین جشنواره موسیقی فجر، مسئولان اجرایی این جشنواره در جهت هر چه بهتر اجرایی شدن این رویداد ملی، در حال بررسی برنامهریزیهای دقیق و تدابیر ارزنده هستند؛ جشنوارهای که امسال وضعیت متفاوتی را تجربه خواهد کرد و قرار است بخش بیشتری از اجراهای آن به صورت آنلاین برگزار شود. البته پیش از این سید مجتبی حسینی معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اعلام کرده بود به دلیل شیوع ویروس کرونا میبایست تمهیدات ویژه اندیشید و گزینهها و سناریوهای مختلف طراحی کرد به همین سبب برای برگزاری سی و ششمین جشنواره موسیقی فجر سه فرضیه سفید، زرد و قرمز پیشبینی شد تا اگر شرایط از نظر بیماری مناسب و وضعیت سفید بود، جشنواره به صورت حضوری برگزار شود اما در صورت شیوع بیماری و شدت آن، یعنی وضعیت زرد و قرمز، جشنواره به شیوههای دیگر و متناسب با شرایط دنبال شود که متأسفانه با نزدیک شدن به روزهای برگزاری جشنواره، شرایط کشور چندان تغییری نداشته و نگرانیها از گسترش این بیماری همچنان وجود دارد. اما بخش اجرای آنلاین تجربهای است که پیش از این در سی و دومین جشنواره موسیقی فجر انجام گرفته و البته آن دوره با هدف پوشش گستردهتر و در برگرفتن شمار مخاطبان بیشتر بویژه در شهرستانها اجرا شد و در ماههای گذشته نیز بار دیگر این تجربه تکرار شد و اجرای کنسرتهای موسیقی و همچنین جشنواره ملی موسیقی جوان و جشنواره موسیقی نواحی به صورت آنلاین برگزار شد. با این حساب میتوان پیشبینی کرد در برگزاری آنلاین فستیوال فجر با مشکلات کمتری مواجه باشیم هرچند که نیاز است زیرساختهای قویتری ایجاد شود تا مردم از امکانات پخش آنلاین بخوبی بهره مند شوند. شاهین فرهت عضو شورای سیاستگذاری سی و ششمین جشنواره موسیقی فجر دراین باره به «ایران» گفت: برگزاری این دوره از جشنواره موسیقی فجر به دلیل شرایط خاص کشور با شکل و گونهای متفاوت برگزار میشود چرا که تقریباً نزدیک به یکسال است که به دلیل شیوع این بیماری، برنامههای فرهنگی و هنری به صورت آنلاین اجرا میشود و البته این موضوع شامل بحث آموزشی هم میشود، البته اجرای کنسرتهای آنلاین قطعاً تأثیرگذاری اجرای زنده با حضور مخاطبان را ندارد و آن ارتباط حسی که باید بین مخاطب و خواننده برقرار شود کمتر احساس میشود اما شرایط این گونه تعریف شده و برگزار شدن آن به صورت آنلاین، بهتر از لغو یا متوقف شدن است. امید است در سالهای بعد جشنوارههای هنری با بهترین اتفاق پیش روی مخاطبان قرار گیرد.
بحران اقتصادی با بودجه کمیسیون تلفیق
مهدی پازوکی
اقتصاددان
مصوبات کمیسیون تلفیق مجلس قابل دفاع نیست و اگر این مصوبات در صحن علنی مجلس تصویب شود، قطعاً منجر به ایجاد بحران در فضای اقتصادی کشور خواهد شد. از اینرو در ۱۱ بند به عمده چالشهایی که مصوبات کمیسیون تلفیق میتواند ایجاد کند، اشاره میشود. دولت بودجه عمومی کشور را 841 هزار میلیارد تومان در نظر گرفته است اما کمیسیون تلفیق مجلس این عدد را به رقم 1هزار و 143 هزار میلیارد تومان افزایش داده و این به منزله رشد 25 درصدی بودجه عمومی کشور است. در نتیجه باید گفت که اگر کمیسیون تلفیق مجلس شورای اسلامی به منافع ملی میاندیشد میتواند حداقل ۲۰ درصد از مخارج بودجه کل کشور از جمله مجلس را در راستای توجه به فرهنگ قناعت طلبی اسلامی کاهش دهد. در این میان، مجلس تنها دستگاهی در کشور است که بودجه آن شفاف نیست. این در حالی است که تمام دستگاهها و حتی قوه قضائیه هزینهکرد بودجه تخصیص یافته را از طریق مبادله موافقتنامه به سازمان برنامه و بودجه اعلام میکنند. در تمام این سالها هیچ زمان مجلس اقدام به مبادله موافقتنامه با سازمان برنامه و بودجه نکرده و به همین دلیل شرحی از عملیات مخارج بودجهای این قوه اعلام نشده است. بدین جهت امیدوارم در راستای شفافسازی بودجه، مجلس شرح مخارج سالانه خود را اعلام کند.
احکام مورد تأیید مجلس انقلابی در لایحه 1400
1- اجازه صادرات نفت و میعانات به نهادهای خاص به رغم شعار مجلس مبنی بر عدم امکان فروش نفت بیش از 1.5 میلیون بشکه توسط دولت. (بند الحاقی 4 تبصره 1)
2- تصویب حکم سراسر فساد توزیع قیر مجانی، به رغم تأکید همه مراجع قانونی و پژوهشی به فسادزا بودن این تصمیم. محل تأمین منابع این قیر نیز مشخص نیست. (بند الحاقی یک تبصره یک)
3- تأکید بر ایجاد جایگاه برای LPG به رغم سرمایهگذاریهای انجام پذیرفته برای CNG. پای کدام شرکت خصوصی در میان است؟ (بند الحاقی 2 تبصره یک)
4- فشار بر بورس از محل افزایش نرخ سوخت واحدهای پالایشگاهی، پتروشیمی، فولادی و سایر واحدهای تولید فلزات و کانیهای فلزی که در سال آتی باعث کاهش شاخص کل بورس و زیان سهامداران خواهد شد. (بند الحاقی 3 تبصره 1)
5- افزایش واگذاری سهام دولت نسبت به لایحه دولت. به رغم شعار اولیه مجلس بر اینکه دولت میخواهد مملکت را بفروشد. (تبصره 2 بند الحاقی 1- تبصره 5 بند الحاقی 1)
6- درج حکم وجوه ارزی حاصل از دعاوی و مطالبات خارجی در بودجه. منابعی که سالهاست شعار وصول آن را میدهند؛ اما دریغ از یک دلار وصول. (تبصره 5 بند الحاقی 2)
7- دادن اختیارات و احکام متعدد از جمله انتشار اوراق مالی اسلامی در لایحه بودجه به قرارگاه خاتم الانبیا، به رغم اینکه ماهیت این قرارگاه از نظر ماهیت اداری و تشکیلاتی آن (سازمان یا نهاد عمومی غیردولتی یا شرکت دولتی و...) تاکنون مشخص نشده است. (تبصره 2 بند الحاقی 1- تبصره 5 بند الحاقی 7)
8- خروج شرکتهای اپراتور تلفن همراه خارجی به علت درج احکام برای غیراقتصادی شدن آنها شدت گرفت. (تبصره 6 بند (ی-2))
9- رژه خودروهای لوکس در شهرها با تصمیم به آزادسازی واردات اتومبیل از مناطق آزاد به سرزمین اصلی. (تبصره 6- بند الحاقی 6)
10- افزایش نامحدود نرخ کالاهای اساسی (روغن- گندم- کنجاله) به کشور با تغییر نرخ ارز وارداتی. (تبصره 7 بند الحاقی 1 و 106 هزار میلیارد تومان یارانه جدید تبصره 14)
11- اجازه برای هزینهکرد 32 هزار میلیارد تومان بدون رعایت هرگونه قوانین در بند (الف) تبصره 18
12- ایجاد رانت برای عدهای خاص. استخدام معلمان قرآنی و مهرآفرین بدون آزمون (تبصره 21 بند الحاقی4).
اقتصاددان
مصوبات کمیسیون تلفیق مجلس قابل دفاع نیست و اگر این مصوبات در صحن علنی مجلس تصویب شود، قطعاً منجر به ایجاد بحران در فضای اقتصادی کشور خواهد شد. از اینرو در ۱۱ بند به عمده چالشهایی که مصوبات کمیسیون تلفیق میتواند ایجاد کند، اشاره میشود. دولت بودجه عمومی کشور را 841 هزار میلیارد تومان در نظر گرفته است اما کمیسیون تلفیق مجلس این عدد را به رقم 1هزار و 143 هزار میلیارد تومان افزایش داده و این به منزله رشد 25 درصدی بودجه عمومی کشور است. در نتیجه باید گفت که اگر کمیسیون تلفیق مجلس شورای اسلامی به منافع ملی میاندیشد میتواند حداقل ۲۰ درصد از مخارج بودجه کل کشور از جمله مجلس را در راستای توجه به فرهنگ قناعت طلبی اسلامی کاهش دهد. در این میان، مجلس تنها دستگاهی در کشور است که بودجه آن شفاف نیست. این در حالی است که تمام دستگاهها و حتی قوه قضائیه هزینهکرد بودجه تخصیص یافته را از طریق مبادله موافقتنامه به سازمان برنامه و بودجه اعلام میکنند. در تمام این سالها هیچ زمان مجلس اقدام به مبادله موافقتنامه با سازمان برنامه و بودجه نکرده و به همین دلیل شرحی از عملیات مخارج بودجهای این قوه اعلام نشده است. بدین جهت امیدوارم در راستای شفافسازی بودجه، مجلس شرح مخارج سالانه خود را اعلام کند.
احکام مورد تأیید مجلس انقلابی در لایحه 1400
1- اجازه صادرات نفت و میعانات به نهادهای خاص به رغم شعار مجلس مبنی بر عدم امکان فروش نفت بیش از 1.5 میلیون بشکه توسط دولت. (بند الحاقی 4 تبصره 1)
2- تصویب حکم سراسر فساد توزیع قیر مجانی، به رغم تأکید همه مراجع قانونی و پژوهشی به فسادزا بودن این تصمیم. محل تأمین منابع این قیر نیز مشخص نیست. (بند الحاقی یک تبصره یک)
3- تأکید بر ایجاد جایگاه برای LPG به رغم سرمایهگذاریهای انجام پذیرفته برای CNG. پای کدام شرکت خصوصی در میان است؟ (بند الحاقی 2 تبصره یک)
4- فشار بر بورس از محل افزایش نرخ سوخت واحدهای پالایشگاهی، پتروشیمی، فولادی و سایر واحدهای تولید فلزات و کانیهای فلزی که در سال آتی باعث کاهش شاخص کل بورس و زیان سهامداران خواهد شد. (بند الحاقی 3 تبصره 1)
5- افزایش واگذاری سهام دولت نسبت به لایحه دولت. به رغم شعار اولیه مجلس بر اینکه دولت میخواهد مملکت را بفروشد. (تبصره 2 بند الحاقی 1- تبصره 5 بند الحاقی 1)
6- درج حکم وجوه ارزی حاصل از دعاوی و مطالبات خارجی در بودجه. منابعی که سالهاست شعار وصول آن را میدهند؛ اما دریغ از یک دلار وصول. (تبصره 5 بند الحاقی 2)
7- دادن اختیارات و احکام متعدد از جمله انتشار اوراق مالی اسلامی در لایحه بودجه به قرارگاه خاتم الانبیا، به رغم اینکه ماهیت این قرارگاه از نظر ماهیت اداری و تشکیلاتی آن (سازمان یا نهاد عمومی غیردولتی یا شرکت دولتی و...) تاکنون مشخص نشده است. (تبصره 2 بند الحاقی 1- تبصره 5 بند الحاقی 7)
8- خروج شرکتهای اپراتور تلفن همراه خارجی به علت درج احکام برای غیراقتصادی شدن آنها شدت گرفت. (تبصره 6 بند (ی-2))
9- رژه خودروهای لوکس در شهرها با تصمیم به آزادسازی واردات اتومبیل از مناطق آزاد به سرزمین اصلی. (تبصره 6- بند الحاقی 6)
10- افزایش نامحدود نرخ کالاهای اساسی (روغن- گندم- کنجاله) به کشور با تغییر نرخ ارز وارداتی. (تبصره 7 بند الحاقی 1 و 106 هزار میلیارد تومان یارانه جدید تبصره 14)
11- اجازه برای هزینهکرد 32 هزار میلیارد تومان بدون رعایت هرگونه قوانین در بند (الف) تبصره 18
12- ایجاد رانت برای عدهای خاص. استخدام معلمان قرآنی و مهرآفرین بدون آزمون (تبصره 21 بند الحاقی4).
3 رویکرد برای فعال اقتصادی
هادی حق شناس
استاد دانشگاه و صاحبنظر اقتصادی
«رفتار مناسب فعال اقتصادی در شرایط فعلی کشور چیست؟» این سؤال را میتوان از جنبههای مختلف پاسخ داد، ولی مهمترین نکته این است که فعال اقتصادی باوجود سختترین تحریمها و حتی با ادامه وضعیت فعلی بتواند به امر تولید بپردازد و حوزههایی را در زمینه تولید مد نظر قرار دهد که برای آینده اقتصادی کشور اهمیت قابل توجهی خواهد داشت.
کسانی که فعالیتهای اقتصادی دارند به منافع کوتاه مدت نگاه نمیکنند، بلکه به منافع بلند مدت نگاه میکنند و اصولاً کسانی بهعنوان فعال اقتصادی در بلندمدت موفق هستند که بتوانند در حرفه یا کسب و کاری مشغول شوند که آن کسب و کار، آینده داشته باشد.بدین جهت فعالیت در حوزههایی که قرار است سود کوتاه مدت و مقطعی بدهد از سوی فعالان اقتصادی واقعی مورد توجه قرار نمیگیرد، بهعنوان مثال بازار دلالی، سفته بازی یا حتی ورود در بازار پول همیشه همراه با نوسانات شدید بوده است؛ حداقل در 3 الی 4 دهه گذشته، گاهی اوقات قیمت ارز ثبات چند ساله داشته و بعد یکباره جهش ارزی اتفاق افتاده است، در بازار سکه هم همینطور بوده است، اما در خصوص بخش تولید و آن تولیدی که اصطلاحاً آینده دار بوده کمتر چنین اتفاقهایی افتاده است.
اگر بخواهیم این موضوع را به زبان ساده بگویم، کسانی که در بخش ساخت و ساز فعالیت میکنند اصولاً اگر طبق برنامه فعالیت داشته باشند ممکن است در مقاطعی سود آنها اندک بوده باشد و در مقاطعی سود جهشی داشته باشند اما میانگین سود آنها همواره مطلوب بوده است، البته این امر مشمول کسانی است که محصول با کیفیت تولید میکنند. زمانی که مجموعهای «کیفیت» را در صدر فعالیت تولیدی خود قرار میدهد، بهطور قطع تقاضا برای آن افزایش پیدا میکند؛ نمونه بارز این اتفاق را در صفهای مردمی برای رفتن به رستوران و خرید نان دیدهایم. وقتی از یک مجموعه به نیکی یاد میشود با وجود صف طولانی مردم برای خرید از آن اقدام میکنند لذا میتوان چنین امری را به صورت گسترده در بخش تولید تمام کالاها اجرا کرد.
بر این اساس حلقه گمشده تولیدکنندگان در ایران این است که معمولاً ورودشان در بازار بسیار مطلوب است اما ماندگاریشان مطلوب نیست؛ علت این است که بعضاً تولیدکنندگان کیفیت را در بازار رعایت نمیکنند.اگر بخواهیم جمعبندی برای فعالان اقتصادی داشته باشیم، نکته اول این است که تولیدکنندگان وارد حوزهای شوند که آن حوزه، چشمانداز بلند مدت داشته باشد.
نکته دوم که ضرورت دارد به آن توجه شود کیفیت است؛ بنگاههای اقتصادی که میخواهند در بلندمدت فعالیت داشته باشند باید به مقوله کیفیت اهمیت زیادی بدهند، اگر میبینیم که برخی از برندها با وجود عمر چند ساله خود هنوز شناخته شده هستند و مردم خواهان خرید آن کالا هستند بهطور قطع بهخاطر کیفیت مطلوب آن است؛ نمونه بارز چنین کالایی فرش دستباف است که به اعتقاد ایرانیان از کیفیت آن کاسته نشده است. در ابعاد خارجی هم میتوان به برند بنزو امثالهم اشاره کرد. سومین موضوع، وفاداری به کیفیت در تولید است. متأسفانه ویژگی برخی از فعالان اقتصادی امروز این است که در کوتاهترین زمان ممکن میخواهند حداکثر سود را ببرند، لذا بههمین دلیل وارد بازارهایی میشوند که آن بازارها حباب دارد و بههمین جهت گاهی با ورشکستگی طولانی مدت مواجه میشوند؛ کسانی که وارد بازار دلالی و سوداگرانه (خودرو، ارز، سکه و مسکن) میشوند سود نمیبرند؛ شاید در کوتاه مدت برای آنها نفع داشته باشد ،اما طولانی مدت چالشهای زیادی را ایجاد خواهد کرد.
فعالیت اقتصادی که بخواهد مقطعی و روزانه سود بالا بدهد با منطق اقتصاد مغایرت دارد ،چرا که آن سود واقعی نیست، اگر امروز میبینیم که برخیها نسبت به وضعیت فعلی بورس معترضاند بهخاطر این است که توقع داشتند روزانه بورس به سهامداران سود دهد. این نگاه و اصرار بر وجود چنین امری، خطا است. از اینرو توصیه صادقانه و مشفقانه بنده به فعالان اقتصادی در شرایط فعلی این است که به سمت تولید کالاهایی بروند که فردا(سالهای آینده) مورد نیاز کشور است.
بر اساس آمارهای اعلام شده یک سوم واحدهای مسکونی کشور نیاز به بازسازی دارد؛ در حقیقت بازاری وجود دارد که تا 10 الی 15 سال آینده ماندگار (به شرط رعایت کیفیت تولید کننده) است، اگر تعداد واحدهای مسکونی را 24 میلیون در نظر بگیریم و تقاضای جدید هم به عدد بازسازی اضافه شود میبینیم که تنها در زنجیره تولید و بازسازی مسکن چه میزان فعالیت تولیدی وجود دارد که فعالان اقتصادی میتوانند در آن ورود جدی داشته باشند. این تولید از مصالح ساختمانی تا محصولات فولادی و سایر بخشها است. لذا اگر فعالان اقتصادی آیندهنگری خوبی داشته باشند میتوانند اقتصاد کشور را به سمتی هدایت کنند که دیگر در آن فعالیتهای سوداگرانه جایگاهی نداشته باشد.
استاد دانشگاه و صاحبنظر اقتصادی
«رفتار مناسب فعال اقتصادی در شرایط فعلی کشور چیست؟» این سؤال را میتوان از جنبههای مختلف پاسخ داد، ولی مهمترین نکته این است که فعال اقتصادی باوجود سختترین تحریمها و حتی با ادامه وضعیت فعلی بتواند به امر تولید بپردازد و حوزههایی را در زمینه تولید مد نظر قرار دهد که برای آینده اقتصادی کشور اهمیت قابل توجهی خواهد داشت.
کسانی که فعالیتهای اقتصادی دارند به منافع کوتاه مدت نگاه نمیکنند، بلکه به منافع بلند مدت نگاه میکنند و اصولاً کسانی بهعنوان فعال اقتصادی در بلندمدت موفق هستند که بتوانند در حرفه یا کسب و کاری مشغول شوند که آن کسب و کار، آینده داشته باشد.بدین جهت فعالیت در حوزههایی که قرار است سود کوتاه مدت و مقطعی بدهد از سوی فعالان اقتصادی واقعی مورد توجه قرار نمیگیرد، بهعنوان مثال بازار دلالی، سفته بازی یا حتی ورود در بازار پول همیشه همراه با نوسانات شدید بوده است؛ حداقل در 3 الی 4 دهه گذشته، گاهی اوقات قیمت ارز ثبات چند ساله داشته و بعد یکباره جهش ارزی اتفاق افتاده است، در بازار سکه هم همینطور بوده است، اما در خصوص بخش تولید و آن تولیدی که اصطلاحاً آینده دار بوده کمتر چنین اتفاقهایی افتاده است.
اگر بخواهیم این موضوع را به زبان ساده بگویم، کسانی که در بخش ساخت و ساز فعالیت میکنند اصولاً اگر طبق برنامه فعالیت داشته باشند ممکن است در مقاطعی سود آنها اندک بوده باشد و در مقاطعی سود جهشی داشته باشند اما میانگین سود آنها همواره مطلوب بوده است، البته این امر مشمول کسانی است که محصول با کیفیت تولید میکنند. زمانی که مجموعهای «کیفیت» را در صدر فعالیت تولیدی خود قرار میدهد، بهطور قطع تقاضا برای آن افزایش پیدا میکند؛ نمونه بارز این اتفاق را در صفهای مردمی برای رفتن به رستوران و خرید نان دیدهایم. وقتی از یک مجموعه به نیکی یاد میشود با وجود صف طولانی مردم برای خرید از آن اقدام میکنند لذا میتوان چنین امری را به صورت گسترده در بخش تولید تمام کالاها اجرا کرد.
بر این اساس حلقه گمشده تولیدکنندگان در ایران این است که معمولاً ورودشان در بازار بسیار مطلوب است اما ماندگاریشان مطلوب نیست؛ علت این است که بعضاً تولیدکنندگان کیفیت را در بازار رعایت نمیکنند.اگر بخواهیم جمعبندی برای فعالان اقتصادی داشته باشیم، نکته اول این است که تولیدکنندگان وارد حوزهای شوند که آن حوزه، چشمانداز بلند مدت داشته باشد.
نکته دوم که ضرورت دارد به آن توجه شود کیفیت است؛ بنگاههای اقتصادی که میخواهند در بلندمدت فعالیت داشته باشند باید به مقوله کیفیت اهمیت زیادی بدهند، اگر میبینیم که برخی از برندها با وجود عمر چند ساله خود هنوز شناخته شده هستند و مردم خواهان خرید آن کالا هستند بهطور قطع بهخاطر کیفیت مطلوب آن است؛ نمونه بارز چنین کالایی فرش دستباف است که به اعتقاد ایرانیان از کیفیت آن کاسته نشده است. در ابعاد خارجی هم میتوان به برند بنزو امثالهم اشاره کرد. سومین موضوع، وفاداری به کیفیت در تولید است. متأسفانه ویژگی برخی از فعالان اقتصادی امروز این است که در کوتاهترین زمان ممکن میخواهند حداکثر سود را ببرند، لذا بههمین دلیل وارد بازارهایی میشوند که آن بازارها حباب دارد و بههمین جهت گاهی با ورشکستگی طولانی مدت مواجه میشوند؛ کسانی که وارد بازار دلالی و سوداگرانه (خودرو، ارز، سکه و مسکن) میشوند سود نمیبرند؛ شاید در کوتاه مدت برای آنها نفع داشته باشد ،اما طولانی مدت چالشهای زیادی را ایجاد خواهد کرد.
فعالیت اقتصادی که بخواهد مقطعی و روزانه سود بالا بدهد با منطق اقتصاد مغایرت دارد ،چرا که آن سود واقعی نیست، اگر امروز میبینیم که برخیها نسبت به وضعیت فعلی بورس معترضاند بهخاطر این است که توقع داشتند روزانه بورس به سهامداران سود دهد. این نگاه و اصرار بر وجود چنین امری، خطا است. از اینرو توصیه صادقانه و مشفقانه بنده به فعالان اقتصادی در شرایط فعلی این است که به سمت تولید کالاهایی بروند که فردا(سالهای آینده) مورد نیاز کشور است.
بر اساس آمارهای اعلام شده یک سوم واحدهای مسکونی کشور نیاز به بازسازی دارد؛ در حقیقت بازاری وجود دارد که تا 10 الی 15 سال آینده ماندگار (به شرط رعایت کیفیت تولید کننده) است، اگر تعداد واحدهای مسکونی را 24 میلیون در نظر بگیریم و تقاضای جدید هم به عدد بازسازی اضافه شود میبینیم که تنها در زنجیره تولید و بازسازی مسکن چه میزان فعالیت تولیدی وجود دارد که فعالان اقتصادی میتوانند در آن ورود جدی داشته باشند. این تولید از مصالح ساختمانی تا محصولات فولادی و سایر بخشها است. لذا اگر فعالان اقتصادی آیندهنگری خوبی داشته باشند میتوانند اقتصاد کشور را به سمتی هدایت کنند که دیگر در آن فعالیتهای سوداگرانه جایگاهی نداشته باشد.
انقلاب و احیای تمدن ایرانی
غلامرضا مصباحی مقدم
سخنگوی جامعه روحانیت مبارز
انقـــــلاب اســـــلامی ایران را باید یکی از پردامنهترین تحولات قرن بیستم دانست. به این معنا که آثار ناشی از آن چه به لحاظ وسعت جغرافیایی و چه در طول زمان با دامنه وسیعی توانسته تأثیر خود را بر جای بگذارد. در ابعاد داخلی این رویداد مهم به نوعی تمدن ایرانی را وارد مرحلهای تازه کرد و از برخی نظرها باید آن را زمینهساز احیای بعضی شاخصهای تمدن ایرانی دانست. به همین اعتبار میتوان برای آثار این تحول بزرگ هم دستاوردهای بزرگ و سترگی را برشمرد و هم به برخی آسیبهایی اشاره کرد که نیازمند بازنگریها و همت بیشتر برای رفع و رجوع آنهاست. در حوزه دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران دو موضوع در صدر تمام مسائل قرار دارد؛ یکی استقلال ایران و دیگری آزادی و جمهوریت به دست آمده بعد از این رویداد. شاید با کمترین تردید بتوان مدعی شد که حداقل بعد از دوره اسلامی و پایان سلسلههای باستانی ایران، این خطه هیچ گاه به اندازه اکنون طعم استقلال سیاسی را نچشیده بود.
به این شکل که نه تنها دیگران امکان و اجازه دخالت در امور داخلی ما را نداشته باشند بلکه قدرت ملی ما به شکلی محقق شده باشد که خود ما به عنوان یک قدرت منطقهای محل رجوع و مطالبات خارجی برای کمک کردن به دیگران باشیم. این در واقع یک استقلال پویا و مولد است که سعی میکند بدون روی آوردن به روشهای نظامی و سخت، فرهنگ سیاسی و جهانبینی متعالی خود را به دیگران عرضه و در یک رابطه کاملاً دو طرفه و مبتنی بر احترام آنها را باخویش هماهنگ سازد. با این نگاه حتی دوره اقتدار نادرشاهی و پیش از آن حتی در ادواری از اوج اقتدار صفویه نیز ما چنین نوع استقلال پویایی نداشتیم. نکته مهم اینکه ما در شرایطی قابل توجه به این وضعیت رسیدیم؛ از یک طرف انقلاب اسلامی در پی سالهایی سیاه از دوران قاجار و پس از آن پهلوی رخ داد که به گواه همگان، هیچگاه استقلال کشور در مقابل نیروهای خارجی به آن اندازه ویران نشده بود و از سوی دیگر در پی این انقلاب بیشترین فشار ممکن از سوی قدرتهای جهانی و در پی آن یک جنگ 8 ساله تمام عیار بر کشور ما تحمیل شد.
اما دستاورد دیگر دوران انقلاب ما موضوع آزادی و جمهوریت بود. در نگاه درست باید این دو مفهوم را به صورت واحد و متحد دید چرا که آزادی بدون جمهوریت و جمهوریت بدون آزادی معنایی نخواهند داشت. به عبارتی هر دوی این مفاهیم را میتوان ذیل عنوان «حق ملت» تجمیع کرد، چیزی که در رژیم سابق معنایی نداشت. امروزه هر چند هنوز نقدهای زیادی به وضعیت کشور ما از این لحاظ وارد میشود و قطعاً بخشی از آنها هم به دور از سیاهنمایی و ایرادات بی پایه دشمنان، درست و واقعبینانه است اما واقعیت دیگر این است که ببینیم ما از چه نقطهای به اینجا رسیدیم. هر چند هنوز آرمانهای انقلاب در این رابطه به طور کامل محقق نشده اما وضعیت دوران حکومت طاغوت از منظرهای مختلف به ما نشان میدهد که در این زمینه تحولی بزرگ در کشور رخ داده است. ما قبل از بهمن 57 حکومتی را تجربه کرده بودیم که از یک سو در کارنامه خود خیل عظیم زندانیان و اعدامیان سیاسی، برخوردهای خشن و خونین خیابانی و حتی استقرار رسمی نظام تک حزبی در کشور را به همراه داشته و از سوی دیگر نشانی از یک انتخابات آزاد، رقابتی و فراگیر در آن دیده نمیشود. هر چند امروز برخی جریانات معاند میکوشند که مسأله آزادی در پیش و پس از انقلاب را با تخفیف دادن به برخی آزادیهای اجتماعی محدود، بزرگنمایی کنند اما واقعیت این است که ما هر کمبودی هم در حوزه آزادی و جمهوریت داشته باشیم، امروز اوضاعی به مراتب بهتر نسبت به دوران طاغوت داریم. چه اینکه نه رقابتهای سیاسی و انتخاباتی ما در آن دوران به پویایی و زنده بودن و واقعی بودن امروز بوده و نه تنوع گرایشهای مختلفی که امکان فعالیت رسمی دارند.
در مقابل این دو دستاورد بزرگ باید گفت که دو مشکل حل نشده ما در دوران پس از انقلاب یکی در حوزه مسائل اقتصادی مانند تورم، معیشت و اشتغال است و دیگری در حوزه مسائل اجتماعی مانند طلاق، اعتیاد و مقولاتی از این دست. دو مقولهای که یک ریشه مشترک دارند و آن هم ضعف نسبی ما در استقرار یک سیستم شایستهسالار در حوزه اجرایی است. هر چند در این خصوص هم انقلاب اسلامی ایران به دستاوردهای بزرگی رسیده و در طول بیش از چهار دهه، مدیرانی شایسته و کارآمد را معرفی کرده است اما در طول زمان درگیر وضعیتی شده که افراد شایسته و تازه امکان کمتری برای ورود به این عرصه را یافتهاند. به عبارتی اکنون میتوان یک اختلال در فرآیند تربیت نیروی انسانی کشور را شاهد بود که بر اثر آن سلسله مراتب رشد و ترقی افراد توانمند برای رسیدن به مناصب مدیریتی چندان باز قابل قبول نیست. این مسألهای است که بدون شک باید زودتر برای آن چارهای اندیشیده شود و اگر چنین گردد شکی نیست که کارنامه انقلاب اسلامی ایران خیلی زود، درخششی چندین برابر امروز پیدا میکند. آن هم در حالی که در عرصه بینالمللی مواجه با دشمنانی قسم خورده و به لحاظ مالی توانمند است.
سخنگوی جامعه روحانیت مبارز
انقـــــلاب اســـــلامی ایران را باید یکی از پردامنهترین تحولات قرن بیستم دانست. به این معنا که آثار ناشی از آن چه به لحاظ وسعت جغرافیایی و چه در طول زمان با دامنه وسیعی توانسته تأثیر خود را بر جای بگذارد. در ابعاد داخلی این رویداد مهم به نوعی تمدن ایرانی را وارد مرحلهای تازه کرد و از برخی نظرها باید آن را زمینهساز احیای بعضی شاخصهای تمدن ایرانی دانست. به همین اعتبار میتوان برای آثار این تحول بزرگ هم دستاوردهای بزرگ و سترگی را برشمرد و هم به برخی آسیبهایی اشاره کرد که نیازمند بازنگریها و همت بیشتر برای رفع و رجوع آنهاست. در حوزه دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران دو موضوع در صدر تمام مسائل قرار دارد؛ یکی استقلال ایران و دیگری آزادی و جمهوریت به دست آمده بعد از این رویداد. شاید با کمترین تردید بتوان مدعی شد که حداقل بعد از دوره اسلامی و پایان سلسلههای باستانی ایران، این خطه هیچ گاه به اندازه اکنون طعم استقلال سیاسی را نچشیده بود.
به این شکل که نه تنها دیگران امکان و اجازه دخالت در امور داخلی ما را نداشته باشند بلکه قدرت ملی ما به شکلی محقق شده باشد که خود ما به عنوان یک قدرت منطقهای محل رجوع و مطالبات خارجی برای کمک کردن به دیگران باشیم. این در واقع یک استقلال پویا و مولد است که سعی میکند بدون روی آوردن به روشهای نظامی و سخت، فرهنگ سیاسی و جهانبینی متعالی خود را به دیگران عرضه و در یک رابطه کاملاً دو طرفه و مبتنی بر احترام آنها را باخویش هماهنگ سازد. با این نگاه حتی دوره اقتدار نادرشاهی و پیش از آن حتی در ادواری از اوج اقتدار صفویه نیز ما چنین نوع استقلال پویایی نداشتیم. نکته مهم اینکه ما در شرایطی قابل توجه به این وضعیت رسیدیم؛ از یک طرف انقلاب اسلامی در پی سالهایی سیاه از دوران قاجار و پس از آن پهلوی رخ داد که به گواه همگان، هیچگاه استقلال کشور در مقابل نیروهای خارجی به آن اندازه ویران نشده بود و از سوی دیگر در پی این انقلاب بیشترین فشار ممکن از سوی قدرتهای جهانی و در پی آن یک جنگ 8 ساله تمام عیار بر کشور ما تحمیل شد.
اما دستاورد دیگر دوران انقلاب ما موضوع آزادی و جمهوریت بود. در نگاه درست باید این دو مفهوم را به صورت واحد و متحد دید چرا که آزادی بدون جمهوریت و جمهوریت بدون آزادی معنایی نخواهند داشت. به عبارتی هر دوی این مفاهیم را میتوان ذیل عنوان «حق ملت» تجمیع کرد، چیزی که در رژیم سابق معنایی نداشت. امروزه هر چند هنوز نقدهای زیادی به وضعیت کشور ما از این لحاظ وارد میشود و قطعاً بخشی از آنها هم به دور از سیاهنمایی و ایرادات بی پایه دشمنان، درست و واقعبینانه است اما واقعیت دیگر این است که ببینیم ما از چه نقطهای به اینجا رسیدیم. هر چند هنوز آرمانهای انقلاب در این رابطه به طور کامل محقق نشده اما وضعیت دوران حکومت طاغوت از منظرهای مختلف به ما نشان میدهد که در این زمینه تحولی بزرگ در کشور رخ داده است. ما قبل از بهمن 57 حکومتی را تجربه کرده بودیم که از یک سو در کارنامه خود خیل عظیم زندانیان و اعدامیان سیاسی، برخوردهای خشن و خونین خیابانی و حتی استقرار رسمی نظام تک حزبی در کشور را به همراه داشته و از سوی دیگر نشانی از یک انتخابات آزاد، رقابتی و فراگیر در آن دیده نمیشود. هر چند امروز برخی جریانات معاند میکوشند که مسأله آزادی در پیش و پس از انقلاب را با تخفیف دادن به برخی آزادیهای اجتماعی محدود، بزرگنمایی کنند اما واقعیت این است که ما هر کمبودی هم در حوزه آزادی و جمهوریت داشته باشیم، امروز اوضاعی به مراتب بهتر نسبت به دوران طاغوت داریم. چه اینکه نه رقابتهای سیاسی و انتخاباتی ما در آن دوران به پویایی و زنده بودن و واقعی بودن امروز بوده و نه تنوع گرایشهای مختلفی که امکان فعالیت رسمی دارند.
در مقابل این دو دستاورد بزرگ باید گفت که دو مشکل حل نشده ما در دوران پس از انقلاب یکی در حوزه مسائل اقتصادی مانند تورم، معیشت و اشتغال است و دیگری در حوزه مسائل اجتماعی مانند طلاق، اعتیاد و مقولاتی از این دست. دو مقولهای که یک ریشه مشترک دارند و آن هم ضعف نسبی ما در استقرار یک سیستم شایستهسالار در حوزه اجرایی است. هر چند در این خصوص هم انقلاب اسلامی ایران به دستاوردهای بزرگی رسیده و در طول بیش از چهار دهه، مدیرانی شایسته و کارآمد را معرفی کرده است اما در طول زمان درگیر وضعیتی شده که افراد شایسته و تازه امکان کمتری برای ورود به این عرصه را یافتهاند. به عبارتی اکنون میتوان یک اختلال در فرآیند تربیت نیروی انسانی کشور را شاهد بود که بر اثر آن سلسله مراتب رشد و ترقی افراد توانمند برای رسیدن به مناصب مدیریتی چندان باز قابل قبول نیست. این مسألهای است که بدون شک باید زودتر برای آن چارهای اندیشیده شود و اگر چنین گردد شکی نیست که کارنامه انقلاب اسلامی ایران خیلی زود، درخششی چندین برابر امروز پیدا میکند. آن هم در حالی که در عرصه بینالمللی مواجه با دشمنانی قسم خورده و به لحاظ مالی توانمند است.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
# من - ماسک - میزنم
-
پیام تسلیت رهبرمعظم انقلاب در پی درگذشت آیتالله نظری
-
ایرادهای شورای نگهبان به مصوبه انتخاباتی مجلس
-
بودجهای که مجلس نوشت
-
حضور 70 درصدی مردم در انتخابات منشور امام را محقق میکند
-
جنگ تحمیلی اقتصادی 3 ساله را به تصویر بکشیم
-
تصمیم نهایی را قاضی میگیرد نه ضابط
-
بستن فضای مجازی دیگر جواب نمیدهد
-
دیگر سرچراغی نداریم
-
هـاتف علیمردانی در گفتوگو بـا جواد طوسی از «ستاره بازی» گفته است
-
تهران شهری بیرؤیا!
-
تن بیجان تالابها و پنجره بسته بر روی دیپلماسی آب
-
اروپا در هوش مصنوعی از امریکا شکست خورد
-
اجرای آنلاین جشنواره موسیقی فجر بهتر از حذف آن است
-
بحران اقتصادی با بودجه کمیسیون تلفیق
-
3 رویکرد برای فعال اقتصادی
-
انقلاب و احیای تمدن ایرانی
اخبارایران آنلاین